پدر من میگه چون تو خونه ی من دارین زندگی می کنین باید خرج خونمو بدین
میگه از خونم برو بیرون
یه دعوام شد رفت پاسگاه مامور با ماشین پایس اورد که منو از خونه بندازه بیرون
یعنی برین پدراتونو حلوا حلوا کنید بزارین رو سرتون
اینم لطفه خدا در حقه این بنده ی حقیر بوده