ی خواهرو بردار دانشجو مستاجر ما هستن
طبقه بالا زندگی میکنن
من ی سگ دارم از روز اولم میدونستن اما چون قیمتو خوب گذاشتیم و خونمونم نوساز بود خودشون گفتن مشکلی نداره سگ دارید( سگ منم البته ن پارس میکنه ن ازاری داره) برای همین مشکلی نداشتن
پسره فوق العاده مذهبیه و خواهرشو ب زور مجبور ب مذهبی بودن میکنه و تو همه چی بش دستور میده
دختره عاشق سگ منه همیشه میاد میبنش ولی بش دس نمیزنه
من سگو عصرا میارم تو حیاط بازی کنه بد خواهره داشت میومد ببینش ک یهو پسره بلند گف شیرین الان دوش گرفتی با دلارام دست ندیااا نجس میشی باید بیای غسل کنی 😐حقیقتش من خیلی ناراحت شدم حداقل میدونست من میشنوم تو روم نمیگف
اصلااااا من نجس ولی کارش خیلی بد بود اینجوری گف