2726
عنوان

اگه برگردید به زمان خرید جهیزیه چیا نمیخریدید

| مشاهده متن کامل بحث + 767 بازدید | 81 پست

خیلی چیزا مثل بوفه،سرویس خواب،لوازم برقی مثل چرخ گوشت وابمیوه گیری ومایکروفر،چرخ خیاطی،پتوی اضافه،

بجاش جمع میکردیم تو ارزونی خونه میخریدیم

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
هیچی نمیارم آخه این پاپتی  و خانواده غربتی اش ارزش جهیزیه من آوردم ندارن

کم ببر در حد لازم بعد برای خودت یا طلا یا ماشین یا ملک بخر با بقیه پول جهیزیه ات پس انداز کن

این همه قابلمه و ظرف و ظروف اضافه نمی گرفتم چون اصلا به کارم نمیاد یکی از سرویس چینیام و هنوز باز نکردم قابلمه لعابیام هنوز توی بسته بندیشه پلوپز و سرخ کن و اینام اضافس ،موندم چرا هم غذاساز گرفتم هم ۱۲۳ گرفتم هم هم زن😐😐البته مامانم خیال می کرد نگیرم بعدا خانواده شوهر مسخرم می کنن ،ولی یکی نیس بگه مستاجر و چه به این همه خرت و پرت اضافه 

یک عمر برا دوست داشتنت ❤ مدت کوتاهی ست   مگر آدم چندسال عمر می کند❤ و تازه ممکن  است  نصف عمرش هم تورا نشناسد ❤ تو امّا از ابتدا بوده ای همین طور دوست داشتنی ❤مخاطب هرچه شاعر!❤دلبر هرچه عاشق!❤ کسی نتوانسته تورا جوری که عاشقش هستی دوس بدارد جز من!❤  قول می دهم تمام عمرم را خوب خوب دوستت داشته باشم ❤ و بار دیگر که پا به جهان گذاشتم                    زودتر عاشقت شوم هرچه زودتر...❤❤❤
این همه قابلمه و ظرف و ظروف اضافه نمی گرفتم چون اصلا به کارم نمیاد یکی از سرویس چینیام و هنوز باز نک ...

انشاءالله هممون یروز خونه دارمیشیم عزیزم

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"

ماشین ظرفشویی  چون مهمون ندارم    بخارشو جارو شارژی    تخم مرغ پز  پلوپز  قهوه ساز  سرخ کن چایی ساز سطل استیل  قندوشکر و زباله     دایسرنایسر  پنکه  میز ناهار خوری   سرویس قابلمه استیل  

هرچی حاجت دله تموم میشه هرچی که خدا بخادهمون میشه
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز