منم اوایل ازدواجم خونمونو تازه عوض کرده بودیم
بعد مامانم پیشم بود داشتیم وسایلو میچیندیم
یه پسر جوونی اومد دم در گفت از طرف شاتل اومده برا جابه جایی اینترنت منم درو باز کردم اون پله هارو اومد پایین جلوی در اصلی گفتم یه لحظه وایسید
زنگ زدم به شوهرم گفت بگو بره نمیخواد خودم بلدم وصل میکنم
بهش گفتم قبول نمیکرد
میگف براتون نصب میکنم کامپیوترتون کجاس
منم گوشیو دادم بهش شوهرم بهش گف خودم میتونم دیگ اون رفت
در ضمن دید مامانم پیشمه
بعد شب شوهرم زنگ زد شاتل گفتن نمیشه جابه جا کرد باید یه هفته بگذره
گف پس چرا از طرف شرکتتون اومدن ؟
اونام گفتن از طرف ما؟
پی گیری میکنیم بهتون میگیم
فرداش زنگ زدن گفتن ما پی گیری کردیم هیچ کس از طرف شرکت نیومده و اینا
دیگ بعد ازون شوهرم گف مامور اب و برقم اومدن درو باز نکن
خلاصه خیلی ترسیدم
خوب شد مامانم پیشم بود