غروب یه اتفاق وحشتناک برام افتاد

گفتم که عزیزم 

خونه های کناریم خالیه یه همسایه دارم ک خونه پشتی میشینن 

اتفاقا تو روز روشن دزد خونمونو زد 

الهی اب خوش از گلوش پایین نره 

لب تابمونو برد پر از عکس و فیلم های نوزادی دخترم بود 

تا مدتها بعد اون از خونمون بدم میومد

کوتاه نمیومد دوتا ساختمون شبیه بهم بود تو کوچه وقتی اونجا بودم خیلی پیش میومد زنگ و اشتباه بزنن ، یه عمه ام بود همیشه ساعت ۳ میومد اخر هفته ها هر هفته اشتباه زنگ ما رو میزد سارا باز کن عمه ، منم اخرا میگفتم عمه اشتباه اومدی برو بغلی 😁 میخندید بنده خدا ، مادرشوهرمم دوبار اشتباه رفته بود دفعه اول خیلی شوک شده بود ، طبقه چهارم بودیم بدون اسانسور 

اگه اشتباه اومده چرا تو ک زنگ زدی در رفت😕

اتفاقا خونه ویلایی اگه خدایی نکرده بلایی سر آدم بیاد هیچکس نمیفهمه ولی آپارتمان تا یه جیغ بکشی همه میریزن بیرون 

نذار کسی توو ساختمون بفهمه شوهرت ماموریت‌میره و تو تنهایی

منم شوهرم یک هفته شب سر کاره یک هفته روز الان یک سالی میشه ساعت کاریش اینجور شده میخواست بیرون بیاد ولی بخاطر حقوقش نزاشتم اوایل خیلی میترسیدم و همش زنگ میزدم مامانم یا مادر شوهرم بیاد پیشم ولی الان میبینم تنها راحت ترم نمیشه که همه رو دق داد دیگه مجبورم شبها هم چراغ روشن میزارم تلوزیون نگاه میکنم خونمون هم در بسته آپارتمانی نیست آپارتمان خیلی امنیتش بیشتره

استارترجان نترس عزيزم ما هم آپارتمانى ميشينيم دقيقا يك شب اين اتفاق واسم افتاد طرف ول كن نبود تند تند كارت ميزد درو باز كنه ارور ميداد شب زمستونى بود منم تنها بودم ب شوهرم اس دادم تو پشت درى؟؟ يهو زنگ زد گفت نه من خارج از شهرم خيلى ترسيدم اما خيالم راحت بود در باز نميشه

نه 

دقیقا 

من تجربه اپارتمان نشینی رو هم دارم واقعا امن بود و خیالم راحت 

بایه صدا همسایه ها میپریدن بیرون 

دزد اومده بود خونمون 

رفته بودم دستشویی حیاط

از پشت دیوار داشت میکشید بالا شب بود

صورتش اومد بالا حالا منم یه وضعی با لباس لختی

خشک کن کناردستشویی بود با یه حرکت همچین کوبیدم تو سررش 😭😭😭دمپاییش  جا موند پشت در😤

عمه هه منو کشته چه پی گیرم بوده همیشه میومده سر می زده مرتب 

عزيزم شوهرت نظاميه حتما؟

ببين هرشب درة قفل كن و كليدو از رو در برندار به هيچ عنوان نميتونه بازش كنه منم بعضي شبا تنهام مث امشب