نکبت خانوم اولش پرسید ازکجا فهمیدی من پیام دادم گفتم کثیف تر ازتو سراغ نداشتم گفت مودب باش خانم گفتم ببند دهن گندتو تو دیگه از ادب حرف نزن لطفا
گفت بخدا من قصد بهم ربختن زندگیتو ندلشتم حتی خبلی جاها که ازت گله داشت !!!!! من آرومش کردم و خیلی نصیحتش کردم !!!! گفتم تو غلط کردی تو گوه خوردی که شوهرمنو نصیحت کردی به توچه روانی عفریته .....
گفت یبارم به زور اومدم درخونتون کتاب براش کادو اوردم ...
اسم کتابو پرسیدم راست میگفت تو کتاباش بود فرداش بردم پرتش کردم درخونشون
شوهرمم نشسته بود توماشین لام تا کام حرف نمیزد
تا دختره میمد حرف بزنه من فحش بارونش میکزدم
بعد که رفت واسم کلی پیام فرستاد که تو نذاشتی من حرف بزنم و ....دوباره شستم پهنش کردم و بلاکش کردم
شوهرمم انگار کردنش تو دبگ بخار ..قرمز و سربه زیر اومدتوخونه نشیت منم بچه م برداشتم رفتم خونه مامانم گوشیشم با خودم بردم
هرچی ززنگ گوشیم میزد جواب نمیدادم
فقط بعش گفتم اگه حوصله ت سررفته میتونی تا پا داده عنترخانومو بیاری بهش مشاوره بدی
دیگه به خانوادمم اصلا چیزی نگفتم شبش اومد خونه مامانم منم خیلی عادی اومدم نشیتم ولی بهش اشاره کردم که تظاهر میکنم وگرنه چشم دیدنتو ندارم بعدشم اومدم خونه و تاحالام همه ش ایما و اشاره بوده صحبتام