خب حالا یکهو برداشتی بردی بچه رو
نباس همچی میشد باید یاازاول نیذاشتی اتاق یا میذاشتی دفه ی بعد
مادرشوهرمنم تا خبرداشته باشم بچموبازمیکرد عوض کنه پوشکاشو قایم میکردم
کلا دیوونه بودانگاری علکی هی پوشکشو بازبسته میکرد تا حرص دربیاره
یا سرخود لباسشو درمیاورد کلا سرخود بود کاراش منم تا میدیدم درش اورده میرفتم تنش میکردم دوباره با روی خوش جوابش همین بود
همش میخاست بگه فک نکن ازت اجازه میگیریما