سلام دوستان تروخدا راهنماییم کنید من گیج شددددم.ما با پدر شوهرم رابطه چندانی نداشتیم چون عروسیمون نیومده بود الان یک ساله از عروسیمون میگذره و دیشب ایشون تماس گرفتن و داشتن باهمسرم صحبت میکردن (من اصلا باهاشون حرف نمیزنم چون خیلی خیلی ناراحت بودم هم سر این که عروسیم نیومد و هم سر یه مسائل دیگه.اینم بگم که ایشون توان مالی فوق العاده بالایی دارن و حتی یک ریال نه توخرج عقد و عروسی و کلا همه چیز بهمون کمک نکردن و همسرم تنها خودش کارا رو انجام داد)بعد دیشب گفت گوشیو بده با زهرا کار دارم منم دیگه به اجبار جوابش رو دادم (ماخودمون هفته پیش ماشین گرفتیم)یکم حرف زد بعد شروع کرد با لحن محبت امیز عذر خواهی کردن و این که معذرت میخوام واین حرفا خلاصه من خیلی احساساتی شدم وکلی پشت تلفن گریه کردم و گله کردم ازش(البته با احترام)اونم به حرفام گوش کرد عذرخواهی کرد بعداز من خداحافظی کردو باهمسرم صحبت کرده بود و به همسرم گفته بود برای خانومت ماشین گرفتم برای عذرخواهی و کادوی تولدش ...