بچه ها سريع تايپ مي كنم اماده باشيد😂💙
بازم داستان
خوب من در اوج كودكي يعني ٥ سالگيم از ارتفاع افتادم خورد و خمير شدم ولي زنده موندم ٩ روزكما بود حافظمو از دست دادم شش ماه بعد دوباره مخم اومد سرجاش ولي هيچوقت از ارتفاع نترسيدم🤭 بعد چون دندونام تو دهنم خورد شد كه عمرم كه گذشت دندونپزشكي رفتم خدا رو شكر يكسال ايمپلنت كردم بعد ١٥ سال راحت شدم در حال حاضر ٢٠ سالمه بطبع مشكل گوارش هم پيدا كردم بزرگ شدم گذشتو دوسال زود يوني رفتم كه چشمتون روز بد نبينه تصادف كردم يكسال و نيم خونه نشين شدم بازم جون سالم به در بردم آي ام لوك خوش شانس😂😂😂
قبلش تایپ میکردی ک سریع بخونیم
نه اینکه الان سریع تایپ کنی
الان سالمی که خدا بخواد
حدس میزنم روی تخت دراز کشیدی و پات تو گچه داری تایپ میکنی
گذشت دو تا پسر عمو دارم خيلي با هم جورن ي روز يكيشون تل گرام پيام ميده كه ميخام برم تركيه نميدونم كجا خريد كنم و اينا راهنماييم كن منم كاملللل راهنماييش كردم از اون روز به بعد هي پيام ميداد من اصلا دوس نداشتم باهاش در ارتباط باشم اصلا با اخلاق من جور نميشد موهاي دستشو برميداره ابرو كه يه نخه فقط ولي خوشكله منم متنفرم از اين دسته از پسرا
خب خب خب
يك ماهي گذشت اينم هر روز پيام ميداد منم سنگين جوابشو ميدادم تا اينكه گفت ميخام بيام ايران اخه ايران زندگي نمي كنه مهاجرت تحصيلي كرده منم ابزار خوشحالي كردم و سه ماه بعدش تو تعطيلات بين ترمشون اومد دوباره اون دوتا پسرعمو در گوش هم پچ پچاشون شروع شد ي ماه قبل اينكه بره اون يه دختر عمو ديگم گفت بيا خونمون همه دورهميم جاي تو خاليه منم جا خوردم چون اصلا با خانواده پدريم در ارتباط نيستم ولي ردش نكردم رفتم ديدم هيچكي غير اون پسر عموم نيست پرسيدم دخترعمو كجاست؟ گفت الان مياد منم فلنگو بستم اومدم خونه بعد از رفتن اون پسر عموم ازم خواستگاري كردكه منم همون ثانيه ردش كردم بد جورم زدم تو برجك پسرعموم كه خارج بودو بلاكش كردم و بعدا كاشف بعمل امد اقا هدفش دوستي با من بوده😐😐
مگه 5 سالگی دندونات شیری نبود؟ 🤔 چرا در نیومد مجبور شدی ایمپلنت کنی؟
منم همشونو بلاك كردم الان سه ساله كه با هيچكدوم در ارتباط نيستم بعد اون از پسرا متنفرررررررر شدم تا يه روز با دوستم رفتم بيرون قبلش گفته بود همكاراشو هم مياره منم قبول كردم ديدم يه پسر و يه دختر اورده چشتون روز بد نبينه ي دل نه هزار دل مردم براش ولي اصلا به رو خودم نياوردم كلا عادتمه بار بعدي هم اومد چون سري قبلش خيلي بهمون خوش گذشت اين دفه شروع كرد از هر دري حرف زدن بقيه فهميدن داستان چيه از اون به بعد ما رو بيشتر تنها ميذاشتن با هر بدبختي كه شد اينستاشو پيدا كردم اينم بگم شماره نداده بود بهم منتظر بود من شماره بدم🙊
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
