ای بی خبر از حال بیمارم...رفتیُ خود را به که بسپارم؟باور نکردی حرف قلبم را... آرامجانم دوستت دارم....دوستت دارم💔 دردت ،به قلبُ روح و جانم زد...عشقت فقط زخم زبانم زد...جاااانم تو بودی ،زندگی بو برد...آخر تو را برد و به جااانمزد...تو رفتیُ شد روزگارم سیاااه،منم آنکه ماند ،منتظر چشم به راه،چه ماند از دلم؟ غیر ازاین اشک و آه
اشکال نداره ،رب نمیزدی بهش فکر نکن خوردن هضمشم کردن
من قوی ام چون ضعف های خودم رامی دانم ،من شجاعم چون اموخته ام وهم رااز واقعیت تشخیص دهم ،عاقلم چون ازاشتباهاتم درس می گیرم ،و...می توانم بخندم چون باغصه اشنا شده ام .
حالا اون خورد و تموم شد مهم نیست پیش میاد ناراحت نباش من اشپزیم خیلی خوبه یه روز مادرشوهرم گفت حالم خوب نیست غذا درست کن اینقد که استرس داشتم خوب بشه قیمه درست کردم لپه ها خام😐 برنج هم که نگم تلق تلق صدا میداد دم نکشیده بود اینقد که گفتن گرسنه ایم زود باش ابروم رفت ولی بعدش اصلا به روی خودم نیاوردم 😁 گاهی اوقات رستورانم که میری غذا رو خراب میکنن میخوریم پولشم میدیم تازه
این بشه یه تجربه که نذاری هرچی تموم شد بری بگیری من همیشه یکی دوتا از مواد پرمصرف مثه مرغ رب روغن سس و...اضافه برمیدارم تا وقتی که یکی بیخبر اومد خونم الاخون والاخون نمونم
نردبان این جهان ما و منیست عاقبت این نردبان افتادنیست لاجرم هرکس که بالاتر نشست عاقبت استخوانش سخت تر خواهد شکست