حدود یک ساله بخاطر درسام کلا زیاد بیرون نرفتم امشب بابام گفت باید باهامون بیای بریم خونه داییت سر بزنیم دور بود خونشون از ما
اینم بگم چهار ماه پیش بینیمو عمل کردم البته ب کسی نگفتیم جز کسایی ک میومدن خونمون خودشون منو میدیدن
داییم اینارو بعد یسال امشب دیدم
امشب زنداییم جلو همه بلند بلند گفت عه سوگند جون شنیدم عمل کردی ولی اصلا تغییر نکردی الکی ک نگفتی ؟
گفتم ن چرا الکی بگم مگه مجبورم خب عمل کردم دیگه 😐
گفت ن دماغت مث اوله اخه کوچیک نشده بعدشم هرهر بهم میخندید زنیکه 😔😔😔😔😔