2726

داستان از اینجا شروع میشه که بعد نامزدی من با شوهرم دخترای عموم وصد البته خود عموم با من وخانوادم لج میشن چون که قبلن یکی از دختر عموهام واسه پسرش اومده بود خواستگاری وجواب رد شنید از ما..واینکه خوانواده همسر من خانواده اسم ورسم داری هستن وخانواده عموم حسادت میکنن ..عموم که عقدم نیومد بقیشونم واسه جشنم با هزار ادا واصول اومدن ..یه تبریک به من نگفتن حتی 😐تو عروسیم خداشاهده اومدن فقط اخم کردند وتمام تلاششونو واسع بهم ریختن مجلس کردند..اینم بگم خیلی ادمای بد دلی هستن

حالا امشب حنابندون پسر عمم بود من به همشون سلام دادم جواب سلامو ندادن ..همون دختر عموم که خواستگاری پسرش اومده بود که اصلا نگام نکرد من بعد اون فقط واسشون اخم کردمو دیگه محل سگ نزاشتم بهشون..اخر مجلس به داداشم درباره من وخواهرم  نمیدونم چی گفته بوده که داداشم اومده میگه به فلانی چی گفتین مگه؟واقعا حرصم گرفته ازشون حالم ازشون بهم میخوره نمیدونم چطوری فرداشب چطوری تحملشون کنم😣😣

تمام دنیام ♡♡همسرم وپسرم♡♡❤❤❤

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

تصمیم دارم فردا اصلا بهشون سلام نکنم که فک نکنن چون به دادشم گفته ترسیدم..البته داداشم حق به ما داد ومیگفت اونا رو خودم میشناسم

تمام دنیام ♡♡همسرم وپسرم♡♡❤❤❤
به نظرتون فردا شب چطوری باهاشون رفتار کنم؟

طوری برخورد میکردم که انگار وجود ندارن. همونطوری که با بعصی از افراد فامیل خودم این کار رو کردم

تنها زمانى “صبور”خواهى شد،که “صبر”را یک”قدرت”بدانی نه یک “ضعف”…آنچه “ویران مان” مى کند“روزگار” نیست !حوصله ی “کوچک”براى “آرزوهاى بزرگ” ماست …........................................................................دو چیز شخصیت ات را تعین می کند :صبر وقتی چیزی نداری رفتارت وقتی همه چیز داری !
میخوای حرصشونو دربیاری فقط شادباش بگو بخند برقص با یکی گرم بگیر بگید بخندید

اره ایتطوری حرصشون میدم..خیلی ادمای مضخرفی هستن..من اصلا وارد بحث یا اینجور کارا با کسی نمیشم اصلا اخلاقشو ندارم اما اینا امشب خونمو به جوش اوردن..البته فقط امشب نه ها ..از عروسیم ازشون کینه دارم

تمام دنیام ♡♡همسرم وپسرم♡♡❤❤❤

منم فامیلام دست کمی از فامیلای تو ندارن افتضااااحن حسود بد خواه بد پیله و بدجنس خواهر بزرگم مجرده خوشحالن بعد من ازدواج کردم داشتم میترکیدن 

من وقتی تو عروسی دعوتم که اونام هستن بهترین تیپمو میزنم طلاهامو میندازم یا ارایشگاه میرم یا خودمو خیلی قشنگ درست میکنم بعد از جایی میرم که با اونا چشم تو چشم نشم اصلا اطرافمو نگاه نمیکنم که بگن دید و سلاممون نکرد بعدم یه جای دور از اونا میشینم البته بچه های اونام سلام نمیدن تلافی میشه

2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز