مادرشوهرم خوبه دلسوزه و بچه هاشو خیلی دوس داره من باردارم بارداریم خیلی خوبه ن ویاری ن چیزی ولی کمرم از اول درد داشت سه روز بود ب کارگرای همسرم غدا میپختیم چون اشپزی که ازش میخریدن رفته بود جایی من کمک میکردم یا اون غدا میپخت من جارو میزدم و ظرف میشستم یا غذا من میپختم اون رور بهم گفت بیا پایین عدس پلو میخواست بذاره بهم زنگ زد گفت من میرم بیرون زود میام تو بیا برنج ابکش کن بعد من عروسمون منتظرم بود باید میرفتم رفتم بهش گفتم من منتظرمه نمیتونم باید برم زودم برگردم گفت باشه رفتم دیدم بهم دروغ گفته میخواست بره با عمش خونه کسی بشینه اون کم کم سه ساعت میکشید میخواست کلا غدا پختن بنداره گردن من منم حالم بد نیس ولی خوبم نیس کلا یا اون روز ماست دهات خریدن بمن نداد خانما نگید خودت برو بخر ما شریکیم همه چیمون مام هرچی میهریم ب اونا میخریم فروشگاه میرم ب اونام خرید میکنم خلاصه من حاملم هی ازم کار میکشه حالا زنداداش و ابجی و خاله خودش حاملن بخدا سه چهار ماه اول خونه مامانشونن هیم میکه بیچاره اونا مریضن انگار من ادم نیستم دلم شکست ب شوهرمم میگم اون مرده درک نمیکنه میگه غر میزنی
عزیزم ببخشیدا،این وسطا یه نقطه ای ، ویرگولی چیزی میذاشتی
یا میبردی سطر بعدی مینوشتی که حوصله کنیم بخونیم
ببخشید نخوندم
خودتو بزن به مریضی.
بگو دور از جونت لکه بینی داری
ناز کن کلا حالت خوبه احساس تهوع کن بگو وای بو منو میزنه خودتو بادبزن. آروم را برو دست بزار رو‌دلت. شام بکش بگو میل ندارم بروخونت بخور
ناز کردن مهمه
کمردردتون باید بااستراحت برطرف بشه
منم فعال بودم زمان بارداری اما برای زندگی خودم نه کسی
منم خیلی برای اقوام همسرم ومادرش کارکردم الان دیگه نه توان دارم نه حوصله
همه مادر شوهرا همینن ازشون نباید انتظار داشت حتی از خوب خوباشون
توقعت زیاده.خب کارگرشماست.دراون حدیم که کمک میکنه لطف میکنه بنده خدادوس داشته باعمش باشه خب یبارغذاگردن توبیفته چی میشه مگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
