شوهرم فک میکنه بهش خیانت میکنم

من از تو ام اسیر ترم 

هیچ جا حقندارم برم 

ای خطر ناک

ای اژانس نگیر بد رانندگی میکنن ای بچرو نبری بیرون گرمه سرده  خودش جز دکتر جایی مارو نمیبره دکترم دیگه نمیبره میگه با بابات برو

مو هاتو جمع کن 

نگاه نکن 

خب اول تو شروع کن میگم مردا رو باید مثل یه کور عصاشونو بگیری بکشونی اون سمتی ک میخای اصلا دست خودشون نیست مخصوصا مردهای ایرانی ک خب باباشون الگوشون بوده

اسی تو یکم خوشرو شو غذاهای خوب بپز.ب خودت برس. وقتی از سر کار میاد برو ب استقبالش یه شربت بده دستش.باز خوردشو میبینی وگرنه اونقدر ازت دور میشه ک خدایی نکرده بی خیالت میشه

شوهرت شکاک و بددل نیست بلد نیست نیازهای ی زن رو برطرف کنه شکاک بودن ی نوع بیماریه ی نوع وسواسه همین ک گوشیتو چک نمیکنه یعنی بددل نیست اونقدر نسبت بهش سرد شدی فک میکنه ب کس دیگه علاقه داری

یادم رفت اینم بگم

آقا کارتشو گم کرده اخم و تخم و منم خر و احمق

پولاشو انتقال دادم تو کارتم و گفتم اینو ببر

دیگه شعورش نرسید پول بکشه واسم بذاره خونه

کارتو برده رفته تا شب هیچی ام تو خونه نبود هزار تومنم نداشتم.

میدونم یادش رفت ولی چرا باید یادش بره؟

چرا همه چی مهمتر از منه...

چرا هزار بار و به هزهر سیاست گفتم دلم میخواد تو خونمون تولد بگیری واسم یه کیک بگیریم و ۴ تا بادکنک امروزم که تولدمه رفته بیرون؟  ساعت ۴ اومد خونه یه کیک مزخرف گرفته و اومد فکر کرد الان خر میشم منم خیلی سزد برخورد کردم دوباره گفت برم کارامو انجام بدم زود بیام، دوباره رفت. مردی که یک روزش مال من نیست. دلم به چیش خوش باشه؟ هر بار ازش توقع داشتم نبود. خودش خوابش بیاد کار تعطیله؟ چون آقا خوابش میاد ولی من ارزش هیچی ندارم؟؟؟؟

ببخشید استارتر معذرت

نتونستم کمکت کنم و از خودمم نوشتم

بگم بهش توجه کن میترسم بلای من سرت بیاد

من نصفه شب از تو خواب بیدارم میکنه میگه پتو، شربت آبلیمو

میگم سرم درد میکنه هزار بار کنترل، آب، شربت، کولر، مریضی خودش درد و مرضه، حال من بی اهمیت، شوهرت مث شوهر من مریضه، اگه شک داشت بهت انقدر بی تفاوت رفتار نمیکرد، فقط میخواد عصبیت کنه، میخواد حرصت بده و اینجوری و با این حرفا میخواد توجه تورو جلب کنه، من شوهرم حتی گریم میکنه که دوسش داشته باشم

ولی به روش بخندم سگ هاااااار میشه.

هی ...

باز تو تو کارتت پول داری شوهر من با این که میگه من همه هم و غمم رفاه شماست باز یک هزاری لازم داشته باشی اضافه تر نمیده تازه توقع داره اضافه ام داشته باشی. 

شده رفتم شلوار خریدم برا ۵ تومن که کم داشتم نخریدم 😐😐 یک هزاری از خودم ندارم .

تازه ۸ صبح میره ۲ شب میاد. وقتی ام میاد شروع میکنه 

چای بده ... لباسم کو گوشیم و بیار میوه بیار شام بیار کنترل و بده کولر و بزن . حرفم بزنم میگه چقدر حرف میزنی بسه . 

هیچ وقت بدون اجازش‌ ابم نمیخورم . کلا تنها که تا حالا جایی نرفتم و نمیزاره. 

اما خدام شاهده سر سوزن قدرم و نمیدونه

نمیدونم بخدا خوشحال باشم از اینکه تنها زنی نیستم که ...

نمیدونم ناراحت باشم چرا ؟؟؟

ولی یه چیزی رو مطمئنم شوهرم جوری با من رفتار میکنه که من اجازه میدم. از محبت و دوست داشتنم داره سو استفاده میکنه. درکم کن کار دارم. آخه لعنتی امروز مث روزایی که خوابت میومد و نمیرفتی. نمیرفتی بخاطر من. اگرم نره به هر بهونه ای پاچه میگیره. دیگه بودنشو نمیخوام. کاش بهم پول بده و بذاره تنهایی به خودم خوش بگذرونم، دیگه اونم نمیخوام. بخدا زنگم نمیزنم ببینم کی میخواد بیاد خونه؟ مثل الان که برام مهم نیست غذا درست کنم براش یا نه؟!

اونم مث من برای خودم هرچی پختم اونم بخوره.

مثل یه مهمون تحویلش بگیر، کیک و دسر و آبمیوه و غذای دیزاین شده . خاک تو سر بی لیاقتش، کسی که با این شرایط بزرگ شده، معلومه اینا پررو و پر توقعش میکنه. به درک ...

یادم فت بگم فحاش و بد دهنم هست.

قربونش برم تمام اخلاقای گند دنیا جمع شده توش ...

چه جالب انگار خیلی از مردا اینطورین . من پری میشم‌این همه سال گذشته یک بار نشد یک چای دستم بده .

یا زایمان کردم 😭 با بخیه فردای بیمارستان پا میشدم لباسای اقارو اماده کنم 

خخخ ندارم بابا قبلا داشتم

به هزار ترفند پول کم میاورد میومد میگفت چقدر پول داریم؟

بعد پول نبود غر غر که انقدر پولا تو دو تا کارته قاطی میکنم

منم گفتم دیگه پولتو نمیخوام. به اندازه ای که مبخوام ازش میگیرک

منه احمق هزار تومن میدادم آب معدنی مینوشتمش

ولی از یه جایی به بعد شروع کردم یکم پول جمع کردم پنهونی

دیگه آبروم رفت انقدر از خواهرم گرفتم و سر برج پسش دادم

الان از پول خودم خرج میکنم میگم مال خواهرمه باید پسش بدم.

کادو تولدمو برده رفته استخر؟ واقعا حالم ازش بهم میخوره حتی یه اجازه نگرفت فلانی کادوتو میخوای چیکار کنی؟ آشغال ازش متنفرم.

متاسفانه منم

چایی؟؟؟ ۳ ساله هرماه پریودم میگم عصبیم نکن، نمیفهمه.

چای دادن پیشکشش کاش لال شه فقط نره رو اعصابم..

 آقا مهمون دعوت میکنه، خودش سر کاره خرید نمیکنه

خریدارو باید انجام بدم. پام داغون بود نمیتونستم تکون بدم

مهمون اومد مثل خان لم داده، پسره بشقابشو برداشت.

خوبی زیاد شده وظیفه بزا تولد من هیچکاری نمیکنه موقع تولد خودش میگه میخوای برا تولدم چیکار کنی؟ بخدا امسال حالشو جا میارم.

نکنه هوو ی منی