اگه از خانواده همسر انتظار کمک داشتین نثلا مریض بودین کمک نکرد باید بهشون گله کرد ؟یا نه به روی خودمون نیاریم؟
نه برات مهم نباشه ولی توام براشون کاری نکن
من باشم گله نمی کنم ولی مریضی و مشکلات واسه همه هست.اون موقع منم مثل خودشون رفتار می کنم
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!
من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
ب روت نیار ولی تو هم در موقعیت مشابه تلافی کن
نه بروت نیار....هم کوچیک میشی هم کمک نمیکنن بسپار بخدا...خودشون عقل دارن ولی اگه نمیدونستن شما نثلا مریضی بشون بگو فلان روز فلان شد..البته اگه حس میکنی دلسوزت هستن
نه عزیزم
من باشم‌هیچوقت گله نمیکنم
نه بروی خودت نیار مسلما میگن وظیفه ما نیس خودت ضایع میشب
من به هیچ عنوان هیچ توقعی از خانواده همسرم ندارم
هرچی کمتر ببینمشون خوشحال ترم
ممنون میشم کمتر بیان دور برم
مارا به خیر تو امید نیست شر مرسان
مناسب قوم شوهرمه
گله و شكايت نميكنم كه بخوان بهانه بيارن
در شرايط مشابه مثل خودشون رفتار ميكنم
به روی خودم نمیارم و بعد دقیقا مثل خودشون رفتار میکنم و اگر نیاز به کمک داشتن کمکشون نمیکنم. اگر گلگی کردن میگم مگه خودتون کمک کردین که انتظار کمک داشتین
من دقیقا دوتا مشکل بزرگ واسم پیش اومد حتی نمیتونستم دستمو هم بشورم
زنگم بهم نزدن بعد که گله کردم مادرشوهرم منو خورد😕
گله نکن ولی اگه شد یه جوری تیکتو بپرون بهش که فک نکنن نفهمیدی
من ب هیچ وجه از خونواده شوهرم توقع ندارم چون من عروس اون خونواده ام
نه اصلاگلایه نکن
اگه خودت باشی میگن نمیدونستیم وازخانواده خودت انتظارداشته باش ویامیگن همش مریصه واین حرفا
پسرشونم باشه بازمیگن زنش مریصش کرده خونه ماسالم بوده
میخاستن خودشون میرن سرمیزنن زنگ میزنن میگن کمک نمیخاهی
من که نه ازکسی انتظاردارم نه میخام کسی ازم انتظارداشته باشه
باباومامان همسرمم یک قرون کمک نکردن وشوهرمم اصلاحمایت نکردن بعداهم نبایدانتظاری داشته باشن
یا تیکه بپرون یا مثل خودشون برخورد کن
[QUOTE=97474178]من دقیقا دوتا مشکل بزرگ واسم پیش اومد حتی نمیتونستم دستمو هم بشورم زنگم بهم نزدن بعد که گله ک ...[/QUOTالهی ..منم پریروز چنان حالم بد بود درد و تب داشتم شروع کردم به گریه اصلا نمیتونستم از جام بلند شم شوهرم تو شهرستان کار میکنه ..خانواده امم نیستن یه شهره دیگه ان ..خانواده شوهرم پایین طبقه زندگی میکنن من حالم بد بود بهشون گفتم توروخدا پسرمو غدا بدین گرسنه نمونه .باورت میشه از صبح تا دوی شب حالم بد بود به خودم میپیچیدم..یه سر نزدن یه لیوان اب بدن دستم ..حتی زنگ نزدن با هزار سختی بلند شدم رفتم از یخچال نون خشک و ماست برداشتم خوردم نونش خیلی سفت بود تا معده ام پر شه از گشنگی داشتم میمردم ..درحالیکه چقد کمکشون میکردم خیلی ناراحت شدم خیلی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
