یه مختصر توضیح بدم من اصلا آدم اهل فضولی ودخالت نیستم به طوری که بردارم ۱۰ سال ازدواج کرده فقط دو بار خونه اشون من رو دعوت کرده مادرم اینها رو در مجموع این سالها فقط ۵ بار دعوت کرده من هم اصلا انتظاری ندارم توی هیچ کار زن برادرم به هیچ عنوان دخالت نمی کنم معتقدم به من مربوط نیست زندگی دیگران همیشه از زن دادشم تعریف میکنم مثل یه خواهر حتی بیشتر از یه خواهر باهاش مهربونم هرکی منو میشناسه این و موضوع رو میدونه مامانم هم مثل من یه اصلا اهل دخالت نیست همه جوره هم زندگی دادشمو ساپورت میکنه محبت بیش از اندازه میکنه از من هم توقع داره که مثل اون باشم مثلا انتظار داره که برای مراسم جشن برادر زنداداشم کادو زیادی بدم در حالی که مادر زندادشم برا زایمان من یه کادو مختصر آورد من اصلا توقعی ندارم ها ولی یه کم به هم بر میخوره ۳برابراون میخوام کادو بدم مامانم میگه کمه زیاد بده شوهر من هم راضی نیست یا یه مراسم دعوتیم من راحتم هستم که خودم تنها برم چون بچه کوچیک دارم شاید نتونم به موقع حاضر بشم نمی خوام بد قول بشم از اون ور هم استرس بگیرم باز مامانم انتظار داره با زنداداش برم اگه هم قبول نکنم از من ناراحت میشه هیچی می خواستم درد دل کنم و از تون راهنمایی بخوام چی کار کنم