چرا این خوابو دیدم😭😭😭
شوهرم شیک کرده بود خودشو منم همینطور🙄
تو مجلس خواستگاری بودم! اولش میگفتم خب به من چه بره زن بگیره بعد دیدم صحبتاشون طولانی شد دختره هم هرهر میخنده عصبی شدم شوهرمو صدا زدم بیاد بیرون کارش دارم
بردمش اتاق درو بستم شروع کردم گریه که چرا میخای زن بگیری مگه من کمم اونم میگفت نه بابا من تو رو دوس دارمو....
اخرشم گفت ولش کن بابا تو راضی نیسی من ازد نمیکنم
اخه شانس منه این چه خوابی بود😭😭😭
بیدار شدم مثل اجنه دیدم شوهرم داره صبحانه میخوره من مثل وحشیا بهش توپیدم
اونم گفت یا ابالفضل خواب چی دیدی😒
براش تعریف کردم فقط خندید گفت چرا خرابش کردی چرا راضی نبودی منم فقط داشتم فحشش میدادم
اخرشم گفت تا باشه از این خوابا زبون در اورد واسم رفت😭😭😭😭
ولی من فکرم درگیره