من که داغونم تو دوران خاستگاری یه روز قرار شد ما بریم خونه ی شوهرم اینا من خیلی استرس داشتم
وقتی رفتیم انقد همه نگاهم میگردن فقط منتظر بودم تموم بشه بریم خونمون انقد هول بودم که وقتی رفتیم بیرون یادم افتاد کیف و پالتوم جا گذاشتم😑😑😑😑مامانم اینا هم گفتن خودت باید بری بگیری به ما چه،دیگه زنگ زدم گفتم ببخشید من کیف و پالتوم جا گذاشتم و ...شوهرم اوردش دم در اون موقع بهش گفتم بهم خندید گفت نه چیز عادیه ادم بعضی وقتا فراموش میکنه،ولی الان بهم میگه اون موقع که زنگ زدی گفتی جا گذاشتی خونه رفت رو هوا انقد بهت خندیدن🤣