مادرشوهرم جلوم همش تعریف میکنه ک من پسرمو خیلی دوست دارم، خیلی بهش وابستم، پسرمم خیلی به من وابستس اصلا بدون هم نمیتونیم، هرجا بخوام برم دوس دارم همرام باشه، کسی کوچکترین حرفی به پسرم بگه ناراحت میشم ، همش جلوم اینحرفارو میزنه دیگه وقتی میگه بدم میاد ولی نمیدونم چی بگم اون لحظه ک دیگه اینقد الکی هی اینارو نگه، ب شوهرش توجهی نداره همش دوس داره با پسرش (شوهر من ) باشه اینور اونور بره، همه کاراشون رو دوش شوهر منه، منم با شوهرم بحثم میشه سر این چیزا، یکم سیاست یادم بدین