مامانم گف مهسا خانوم بهنام ما هیچی نداره،نه پول نه ماشین نه کار درست حسابی، نه پایان خدمت، نه پدر داره، نه پشت داره،هیچی نداره،خودشه و لباساش، ایا تو میتونی بمونی باهاش؟فردا پسفردا پسر من تو سری خور تو نمیشه؟ مادر پدرت راضی ب وصلتتون میشن؟ دختره اشک تمساح میریختاااا،که من میخامش ،خانوادم میدونم مخالفت میکنن ولی من مقاومت میکنم من واقعابهنامو میخام شده یه ستاره تو زندگیم.
خب
خلاصه روشون باز شد یا بهنام میرف خونشون یا مهسا میومد.
دیگه کار بجایی رسیده بود ک از مدرسه میومدم زنگ میزدم داداشم بعد ۲ دیقه درو باز میکرد، میرفتم میدیدم دختره خونمونه ،(خودش دختره زبونی صیغه خونده بود ک بگه من این چیزا حالیمه، ماهاهم میدونستیم، )
از اونجاییم ک خانوم دختر نبوده معلوم بود میاد چ غلطایی کنن.
(در راستای این موضوع باید بگم که دختره ب داداشم گفته بود ک من قبلا نامزد داشتم مارو صیغه کرده بودن تا اشنا شیم یروز بزور بمن تجاوز کرد)
اینارو من چجوری فهمیدم؟میگم براتون...
اینارو من وقتی فهمیدم که
داداشم گوشیشو با من عوض کرد بعد حافظش مونده بود، صب عوض کرد رف بیرون، من یه عالمه اسکرین شات دیدم ک دختره گف بهنام یادم نمیره اون روزو ک نامزدم بهم بزور تجاوز کرد ولم نمیکرد من نمیخاستم،
بعدش مجبور شدم جدا شم. الان تو فقط امید منی تو همه کس منی بهنامم من بدون تو هیچم
شبی نباشه بی تو سر رو بالش بزارم، باید سرم رو سینت باسه باید تو بغلت باشم.
خلاصه کلی اسکرین ک شاهد این بود دختره میگه بیا ازدواج کنیم باید سریع تر مال هم شیم،،
ادامشو گذاشتی لایکم کن
خلاصه یه عالمه عکس هم بود ک دختره بی شال و با تاپ یا تیشرت، با شلوارک، یا عکس دارن تو خونه دختره لباس لختی پوشیده تو بغل بهنامه،
خب 🤨
خلاصه، این وسط بعضی وقتا میرفتیم بیرون، یا منو بهنام و مهسا، یا بعضی وقتا مهدی داداشش هم میومد باهامون،
این جریانا واسه چند سال پیشه؟
تا اينجا كه من جز سادگي دختر و بچگي داداشت چيزي نديدم
واااای بخاطر همین گیر داده به داداشت پس
بچه گیر آورده ببین هرجور شده جلوی این ازدواجو بگیرین حتی اگه شده از اون شهر برید
ادامش
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
56 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
