داشتیم سر مراسم عروسی دعوا میکردیم گف من اگه می خوام عروسی خوب بگیرم می خوام چشم دختر عمه هام کور کنم ازش دلخور شدم گفتم ما عروسی معمولی میگیریم گفتم فقط شب عروسی باشه باقیه برنامه ها رو ول کن منظورم حنا و رختو دامادو پاتختی ولی بهم برگشت با صدای بلند گفت همه چی متقابل پس هرچی من بزارم پدرت هم باید بزاره گفتم تو همسر منی باید بکنی ولی پدرزن اگه بخواد میکنه اگه نه که نمی تونی بزور بخوایی خیلی از انتخابی که کردم ناراحتم خیلی