بچه ها پدر بزرگم توی شرایط خیلی سختی فوت کرد
حدود ۱۳سال زیر دست دایی ها و خاله هام بی حرمتی میدید
اما مجبور بود زندگی کنه مامان من تنها بچش بود که بهش احترام میزاشت
حالا حتی میگن توی بیمارستان از شدت بی آبی فوت شده حالا یه جورایی حتی معلوم نیست کوتاهی شده یا نه
و خلاصه مرگ سختی داشته.
از فردای خاکسپاریش من توی خونه حسش میکنم حس میکنم هست و میخواد یه چیزایی رو بگه اما نمیتونه
درا بسته میشن و صداهای مشکوک میاد
قفسه ها میریزه