من همچین موقعیتی رو از نزدیک دیدم...
لطفا رو حرفام احساسی فکر نکن... و منطقی باش...
چون دخترت حامی مالی نداره و به نوعی مجبوری و به همسر دومت وابستگی مالی داری
باید سیاست داشته باشین هم تو هم دخترت...
1.به دخترت یاد بده که شدیدا با زبونش و اعمالش احترام پدرخونده رو داشته باشه و به نوعی اون رو وابسته خودش کنه...
مثلا بابا خسته نباشی، بابا خوش اومدی، هرچی بابا بگه، بابا هرچی دوست داره...
خودت اصلا و ابدا نگو دخترم تو رو محل نمیده... برعکس بگو، اونقدر خوبی که بچه ام بیشتر از من دوست داره...
کم کم خوب میشه
من خمچین موقعیتی رو به عینه به چشم دیدم...
دختره 5 سالش بود که به خانواده مون اومد... بیشتر از تنی ها دوسش داریم...
دختره به پدرخونده اونقدر خوبی کرد که اون پدرخونده بزرگش کرد تامینش کرد
آزاد درسش رو خوند
شوهرش داد با جهاز صد میلیونی(پنج سال پیش)
سیسمونی سی میلیونی
هر مراسمش خرج و مخارج میده...
دختره خیلی با سیاست و خوب بود و همینطور مادر دختره...
طوری که هر کی خواستگار میومد میگفت هرچی بابام بگه... طوری شد که باباه هر کی رو برخلاف میل باطنی دختر رد میکرد دختره خم به ابرو نمی اورد و میگفت بابام صلاحم رو بهتر میدونه