نفسام به نفساش بند بود ولی یهو نفهمیدم چی شد که ازهم جدا شدیم...بنظرتون چکار کنم که فراموشش کنم؟الان ازدواج کردم ولی فکرم هرلحظه پیش اونه
میرم سر خاکش
نامزد بودین؟
الان که بهش رسیدم گاهی میخوام موهامو بکنم از شدت خوشی😂 البته روزای خوبم زیاد داشتیم اما تصور نکن که با اون حتما خوشبخت میشدی
صلوات میزنم...چون هنوزم زن نداره😆😆
تو رو خداوقتی ازدواج میکنید به ادم سابق زندگیتون فکر نکنید اون اگه سهم شما بود الان پیش اون بودید
مردی که الان‌کنارتونه یعنی بین همه ادما شما رو انتخاب کرده برای ادامه زندگی پس ارزش داره زندگی کردن باهاش
یک استغفرالله گفته و خداروشکر میکنیم
گاهی گریه کسیم نمیفهمه دردم چیه
بیشتر واسه اون گریه میکنم که هنوز ۴ سال بعد از من مجرده
من یادش می افتم خداروشکر میکنم که بابام قبول نکرد ازدواج کنیم. الانم مجرده و معتاد مفنگی شده ولی من یه بچه دارم و منتظرم خدا دومی رو بهم بده و خوشبختم
دلم براش میسوزه چون هنوز ازدواج نکرده
دلم هم برای خودم میسوزه چون بعدش خیلی اذیت شدم.هیچکس هم مثل اون دیگه منو دوست نداشته.
سعی کن فراموشش کنی چون اینطوری خودت داغون میشی و نمیتونی به زندگیت و همسرت برسی به خوبی های همسرت فکر کن تو درقبال اون مسئول و متعهد باید باشی.مطمئن باش اگر صلاح تو اون اقا بود بهم میرسیدین خدا خودش ازهمه ما نسبت به احوالات بندگانش آگاهه. امیدوارم خوشبخت بشی😍
اومد خونمون کسی که بهترین انتخابم میشد، عاشق خودمو خانوادم بود خانوادمم خیلی دوسش داشتن بهترین دوست داداشم بود، ولی اومد خونمون از خودشو زنش سه روز پذیرایی کردم در حالی که شبا کنار بچه و همسرم میخوابیدم و اونم تو سالن با خانمش😔 هردو پشیمونیم اونم هنوز گیره ولی موندیم تو کار سرنوشت😔😔😔
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
