😔😔دیشب خونه عموم اینا بودیم دخترش اومد همیشع هم باهام خوب بودا
دیشب نشست پیشم میگفت هه بدبخت نباید تو این سن ازدواج میکردی اصلا که چی حالا چیشدی بعدشم دوتا دخترررر هم میخای بیاری دیگه بدبختی
گفت مثل من ۲۷ ازدواج کردم الانم یه گل پسر دارم همه ارزوشو دارن
گفتم ینی چی حالا اینارو میگی من خودم از زندگیم راضیم بعدشم من ی تار موی دخترامو ب صدتا پسر نمیدم
گفت حاالا اینجوری میگی بعدا میفهمی چ اشتباهی کردی دوتا دختر اوردی
حالا جالب اینجاس خودش قبل پسرش ی دختر داش ۲۷ هفته سقط شد
بعدشم پسر و دخترژ نداره من افتخار میکنم ک مادر دوتا دختر شدم
دیشب تا خود صبح گریه میکردم از حرفاش ولی ب امیرعلی نگفتم ....میگفت همه میگن نازنین بدبخته
گفتم هرکس گفته مهم نیس مهم خودمم عاشق زندگیم و دخترامم