2703
2553
دوستای گلم من دنبال یه مهد خوب برای پسرم هستم.ممنون میشم که ازتجربه هاتون بهم بگید.
اگرتنهاترین تنهاهاشوم.بازخداهست.
دنیای حنانه تو خ دماوند نزدیک به خاقانی مهد خیلی خوبیه
خدای من همان خدای حیوانات است‌.ای انسان ! از ظلم هایی که به من میکنی پیش همان خدایی شکایت میبرم که تو آرزوهایت را پیشش میبری

هر جا میبرید مهد شادافرین نبرید ب هیچ عنوان توصیه نمیکنم بهتون 

اگر میخاین بچتون صدمات روحی شدید ببینه شادافرین ببریدش

متاسفانه برخلاف برخورد خوب زمان ثبت نامشون و اطمینان دادن بابت روشهای برخورد و تربیتیشون. تنها روش قهری رو پیش میگیرن 

پسر من شش ماه اونجا بود و من شش ماه تمام فکر میکردم پسرم داره لذت میبره 

و از نظر روحی و جسمی محافظت میشه

بعد مدتی رفتارای پرخاشگرانه پیدا کرد مدام بغض داشت وقتی سمتش میرفتیم خودشو جمع میکرد با ترس یا گارد میگرفت

اوایل وقتی ازش سوال میکرد بابت رفتاراش توضیح بده میگفت یکی از بچه ها بمن صدمه میزنه پیگیر شدم دیدم مادرای دیگه هم همین مشکلو دارن با مربیش در میون گزاشتم گفتم پسرم میگه ب خاله میگم میگه اشکال نداره منکر شد مجدد شدیدتر تکرار شد طوریکه زیر چشم پسرم کبود شد تماس گرفتم نامه بقول مسیول مهد"بلند بالا" نوشتم باز هم ترتیب اٺر ندازن و در نهایت جوابشون این بود ک این بچه دو ساله این مهد میاد و نمیتونه هیجاناتشو کنترل کنه و ب بقیه مشت میزنه

مشت و لگد ب سر و صورت و شکم بچه های دیگه اسمش هیجان نیست!

وقتی بعد شش ماه بغض پسرم شکست و گفت چ برخوردهایی باهاش شده اونهم بابت صحبت کردن زمان صرف میان وعده و یا زمان قصه گویی

تصور کنید منِ مادر چ حالی شدم

ی بچه همه وجود مادره

بچه ها فرشته های روی زمینن

بی گناه و معصوم

شیطنتشون از روی انرژی و بچگیه ن خصومت شخصی

بچه ها ذات پاک دارن و راستگو هستن

چطور میشه با این موجودات ب چشم سرمایه صرف نگاه کرد کاملا بی وجدان 

چطور ی انسان میتونه انسان باشه وقتی با بچه ها رفتارای سرتاسر قهری داره

فقط تنبیه تحقیر تهدید

بله اینجوری جیک بچه ها درنمیاد و مطیع هستن

ولی خشم نهفته درونشون 

صدمات روحی شدیدشون

رو چ میشه کرد

ب چ قیمتی کلاس ی مربی باید ساکت باشه؟

حتی ب قیمت تنبیه بدنی؟

وقتی مهد شادافرین خط قرمزها رو رد میکنه و با وقاحت تمام فقط انکار میکنه

حتی ی عذرخاهی هم نمیکنن

شما بودید بازم گذشت میکردید؟

شکایت ب بهزیستی هم متاسفانه حضور خود بچه نیازه و من نخاستم پسرم بیشتر از این در معرض فشارهای اون دوره قرار نگیره

جالبه وقتی معترض شدیم ( با وجودیکه خود خاله سمیرا اذعان داشت پشت دست پسوم زده چند بار) انکار کردن و طلبکار هم شدن و بعدش پسرم رو هم مربی هم کمک مربی( نمیدونم اون دیگه چرا) پسرم رو بازخاست کردن ک چرا ب پدرت گفتی! 

وقتی ی مربی شرایط روحی حضور در کنار بچه ها رو نداره چرا باید همچنان مربی بمونه !

پسرم اومد خونه و گفت دیگه نمیخام برم شاد افرین

شاد افرین شد یه خاطره بد از مهد کودک و مربی و خاله برای پسرم

و یک تجربه تلخ برای من

 از پسر باهوش و مودب ب گفته خود مربیش سمیرا و زهره کمک مربیش. تبدیل شد ب پسر عصبی پر از خشم نهفته حاصل از مدام تهدید و تحقیر و تنبیه مربیش

مراقب بچه هامون باشیم در برابر انسانهای بی وجدانی مثل خانم الله پناه 

ک فقط پول براشون مهمه نه روح و روان فرشته های مردم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز