من توی خونه سیاه قلم کار میکنم(میناکاری)ی بنده خدایی از اشناهامون خیلی دوست داره یاد بگیره.گفتم چ کاریه بری هزینه کنی.خودم بهت یاد میدم هروقتم کار اوردم برای توم میارم بزنی تا کم کم راه بیفتی.از فرداش دیرم هی کج و کوله جواب میده جوری ک انگار اگه من بهش یاد بدم منتی سرش میمونه😑امروز باخواهرش رفتن دوتایی کلاس نوشتن کلاس سیاه قلم.جالب اینجاس دیشب زنگ زدم ببینم چیکار کرده گفت من از ابجیم خبر ندارم میخواد چیکار کنه برا کلاس .بعد امروز جفتشون باهم ثبت نام کردن.خیلی پشیمونم ک اصرار داشتم من بهش یاد بدم.من از دلسوزی گفتم بهشون.حالا چیکار کنم ک بدونن از کارشون ناراحت شدم؟