یه ادم زبون نفهم به تمام معناس انگار نه انگار منم هستم هرروز به هربهانه باید بره پیش خانوادش سر بزنه خانواده ای ک مشکل روانی دارنو روان پزشک به خواهر شوهرم گفته حساب کن اینا عین مگس میمونن
خواهر شوهرم لوزه هاشو عمل کرد کوچیکه رفتم براش عروسک خرید150هزارتومن بردم انگاررر ک وظیفم بوده ببرم یه تشکر خشک خالی یا بگن اصلا دستت درد نکنه هییییییچی به هیچی ظهرم موندیم اونجا گفتم شما خسته این من ناهار درست میکنم منو از تو اشپزخونه کشیدن بیرون نونو پنیر گذاشتن جلومون منم نخوردم
حلقمو دزدیدن ازم تو باشگاه شوهرم یه نقره گرفت گفت تا پول دستمون بیاد طلاشو بگیریم زن باباش از بس حسوده یهو نه گذاشت نه برداشت گفت تووو دوباره رفتی حلقه گرفتی تواین گرونی با یه حالت خیلییی بد ک مثلا من باید میرفتم اجازه میگرفتیم ازش
شوهرمم هیچی نمیگه همش دنبال اوناس دیگه ازش خسته شدم
اصلا زنگ به خانوادم نمیزنه احوالشونو بگیره ولی من داعم باید زنگ بزنم
اخر هفته یه مهمونی دعوتیم ک اونم مهمونی نیست رسما گفتن پول جم کنیه پول بیارین منم خوشم نمیاد برم میخوام برم پیش خانوادم سر بزنم شهر خودمون شوهرم میگه نه من باید برم اینجا چون چشم تو چشم میشم باهاشون
غریبه هارو به من ترجیح میده
ازش دلسرد شدم خیلی وقته
حتی دیگه ببخشید تو رابطه هم فقط تظاهر میکنم ک بره از کنارم گمشه اونور
طلاقم نمیتونم بگیرم چون بگیریم ک چی یه قرون بهم نمیدن به لطف این قانونیایه مسخره ک زندانو برداشتن