من دوسال پیش عروسی کردم ولی کارایی که خونواده شوهرم تو عروسی کردنو یادم نمیره
مخصوصا مادرشوهرم هیچوقتم نتونستم بگم بهشون
دم عروسی همسرمو یاد دادن که باید پول عقدرو ما جمع کنیم کلی دعوا بین منو همسرم شد روز قبل عروسی مامانم کادوهای طرف خودمونو جمع کرد ولی اونا در واقع به من چیزی ندادن ولی من مجبورم تو عقد بچه های خواهرشوهرام کادو ببرم تازه پول رقص مو پول حنابندونو همه رو جمع کرده بودن که بعد گفتن من نصفشو دادن اونم با منت
تالارو طبق فرمایش مادرشوهر گرفتیم پول تالارو داد ولی تالاری که من میخواستم نبود به من گفتن باید مهموناتو کم کنی من حتی خونواده دوماد و عروسامونو نتونستم دعوت کنم اونوقت خواهرشوهرام هم دوستاشونو دعوت کرده بودن هم اینکه یکی ازخواهرشوهرام کل فامیل شوهرش حتی بچه های خواهر شوهرشو دعوت کرده بود
برام خرید عروسی نکردن ولی من برای شوهرم بهترین وسایلا رو گرفتم
توی پاتختیم لباس نداشتم بپوشم لباسی که از خونه بابام آورده بودمو پوشیدم خونوادش تو پاتختی هیچکدوم به من کادو ندادن انقد بی ارزش بودم
گوسفند قربونی کردن رفته بودیم خونه خواهرشوهرم بعد روزپاتختی تا پولمو بگیرم(بعد تالار رفتیم اونجا چون مادرشوهرم ازدواج کرد خونه نداشت)همه جیگرشو داشتن میپختن به ماهم کلا دوسیخ جیگر دادن آوردیم خونه ،مثل غریبه ها دوتا سهم گوشت قربونی بعد الان مادرشوهرم هرجا میشینه میگه کلی غذا و میوه و بستنی اضافه اومد پیش داماداش اینا میگه درصورتی که به ما چیزی ندادن خواهراش باهم خوردن. مادرشوهرم پول شام و میوه و قروبونی رو داده بود که اونم معلوم نیس همشو یا بخشیشو ولی خب از دامادشم رفته بود پول جهازو گرفته بود مگه؟
اونهمه پول جمع شده بود من از ماشین پیاده شدنی هیچی نیاورد بده گفت پول نداریم(رسممونه پول میدن تا عروس از ماشین پیاده شه)
جاریم میگه برای دختراش چه عروسی گرفتن غصم میگیره
توی عروسیم اصلا نخندیدم همش ناراحت بودم
ماه عسلم نرفتم