2733
2734

سلام.پریشب با شوهرم دعوام شد حرفای خیلی بدی بهش زدم.حتی گفتم من شش ماهه تو فکر جدایی ام.خسته شدم . و نمیتونم باهات زندگی کنم.اصلا میخواستم برم لواسون یا دماوند چند روز بمونم که نبینمت.از بعضی حرفام جا خورد مثلا وقتی گفتم چند وقته به جدایی ازت فک میکنم.یا مثلا وقتی گفتم اصلا تو عقدمم به این نتیجه رسیدم که بعد عروسی ازت جدا شم.البته اونم فقط واینستاد نگام کنه ها.اونم کلی بهم بی احترامی کرد.واسه بار پنجم و ششم بهم گفت برو خونه بابات اینا اصلا هری به سلامت.

اخر اخرشم گفت باشه برو جدا شو برو با کسی که دلت میخواد.من حتی از حرفام عذر خواهی کردم ولی این حرفا رو بهم زد و گفت ولم کن.موندم چه کنم؟  

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2731
2738

هیچی دیگ نگو اونم اینارو گفت حرصتو در بیاره .شوهر منم هرموقعه باهام بحثش میشه میگ برو خونه ی بابات بعد ک از سرکار میاد میبینه تو خونه ام خوشحال میشه منم باهاش حرف نمیزنم تا موقعه ی خواب من زودتر میرم تو رخت خواب اونم بعد نیم ساعت میاد مثلا من خوابم بغلم میکنه ولی نمیدونه من بیدارم دارم کیف میکنم اون اول اومد 😂😂

حتی بهش گفتم من دلم رو به چی تو خوش کنم؟اخلاق که نداری دین که نداری .تا الان فک میکردم دوستم داری که اونم نداری.

اخه گفتم ازت بدم میاد گفت از من بدت میاد؟ به جهنم.منم همینطور

از اون موقع هم دیگه یه کلمه هم باهام حرف نزده

من تو زندگیم بلد نیستم با هیچکس قهر کنم.اصلا دوستم ندارم قهر کنم.نمیتونم باهاش حرف نزنم.دیشب شام درست کردم خوابیده بود اخر یه دقیقه بیدار شد گفتم شام میخوری ؟چشمشو بست باز خوابید

کلا همیشه یه دنیا لجبازیش منو به ستوه اورده.تو همه چی لج میکنه.

مث من وقتی باعشقم دعوام میشه آنقدحرفای سوزاننده بهش میزنم که بعدبه حالش گریه میکنم...

دقیقا خودم هم ذلم سوخت نباید اینارو میگفتم.همه بعدهای شخصیتشو ترور کردم

خیلی حرفات بد بوده از الان زو خودت کار کن تو بدترین شرایطم حرف جدایی و نفرت نزن که کم کم پای خیانت و ...

میدونی از تو عقدمون همیشه به من میگفت اینجوری بخوای پیش بری بگو یه فکری بکنیم.همیشه تو ذهن من این جمله معنیش جذایی بوده.میترسیدم اصلا اون موقع ها هیییچییی نمیگفتم حتی یه وقتایی از حقمم دفاع نمیکردم.اما انقدر تکرار شد که جدی تر به جدایی فک کردم و رسیدم به مرگ یه بار شیون یه بار ولی بعد که بهش گفتم فهمیدم منظورش جدایی نبوده

نباید این حرفارو میزدی الانم اگه نمیتونی بهش بگی اعصبانی بودم اینارو گفتم پشیمونم براش بنویس با جمله های عاشقانه بزار یه جای که ببینه خودت از خونه برو بیرون مطمین شدی خونده بعد بیا اشتی میکنه انشالله برات صلوات فرستادم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز