2726

پلک هاش متورم و قرمزه... شیر نمیخوره.. دهنش آفت زده... یعنی برفک با سفیدک زده.... 

شکمش کم کار میکنه و به ََسختی... 

رنگ مدفوع سبز لجنی و مثل سیمانی که با آب قاطی شده حالت سفت داره... 


حساسیت داره چی خوردی؟؟؟

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...

برو دکتر 

فرزندم،ازملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم.امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد. روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی    خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز. روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

اگه شیرش میدی دوتا قرص سرما خوردگی بخور و فردا برا خودت آویشن دم کن بخور خوب میشه

وقتی میام نی نی سایت پشمااام،کرک و پرم،برگام از تعجب میریزه🍃🍂🍂🍂🍃🍁🍂🍃🍂🤯😳یه چیزایی میشنوم و میبینم ک بعضی وقتا فک میکنم  که من از سیاره دیگه اومدم یا اینا از یه سیاره دیگه ای هستن😳🤯😲🤯😳🙄🤯🤯🤯
2728

شیرخشک بهش میدی؟ اگه آره مدفوعش طبیعیه، بنظرم ببریش دکتر بهتره عزیزم، بچه ای که شیر نمیخوره و پلکاش متورم شده بنظرم ساده نگیر ، از کجا مطمئنی سرما خورده؟ آب ریزش بینی داره؟

شیرخشک بهش میدی؟ اگه آره مدفوعش طبیعیه، بنظرم ببریش دکتر بهتره عزیزم، بچه ای که شیر نمیخوره و پلکاش ...

اره کلی از بینیش فین میاد.. عطسه زیاد میکنه... دماغش همش خرخر میکته.. ونفس راحت نمیکشه

پهلوشو با چی گرم کنم

دستمال ببند یا پتو بنداز گرم بمونه

موقع پوشک عوض کردن و شستن پهلوهاش هوا نخوره

دو روز مراعات کنی خیلی بهتر میشه

مدفوع نوزاد باید زرد رنگ باشه

صلوات

وای عزیزم چه عذابی میکشه مابزرگها سرمامیخوریم کلافه میشیم بی حال وبی اشتها میشیم این که نوزاده دیگه.انشاالله هرچی زودتر خوب بشه

خدایا امیدم تویی ناامیدم نکن .
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز