من یه مشکلایی برام پیش اومده با شوهرم تازه گیا
با مادرم درد دل کردم الان به شدت از شوهرم وخانواده شوهرم متنفر شده همش میگه ببینمشون اینو میگم واونو میگم
همش میگم تو دخالت نکن ولی گوش نمیده میترسم ببینتشون یه چیز بگه آبروم بره
همش میگم چه غلطی کردم
مامانم همش میگه کاش تو رو به .....نمیدادیم
من به هیچ عنوان نمیگم , حتی با شوهرم در حد جنگ و دعوا قهر باشیمم خانواده هیچکدوممون متوجه نمیشن
من هیچ حرفی جز خوبی از شوهرم و خانوادش به مادرم اینا نمیگم . تازه خیلی جاها ابرو داری کردم براشون
خیلی بی کسم و تنها
اصلا دوستی واسه درد ودل کردن ندارم
افسرده شدم قرص اعصاب میخورم😳
ب مامانت بگو من قصد طلاق ندارم وضعیت بدتر از اینی که هست نکن .بگو اگر تو بی احترامی کنی اونا هم به من بی احترامی میکنن
الان چه غلطی بکنم
اشتباه دردت به مشاور بگو نه دوست آشنا
اشتباه کردی عزیزم. اصلا نباید مشکلاتتو با شوهرت ببری بیرون، و همینطور مشکلات خانواده خودتو هم نباید به شوهرت بگی. چون تو و شوهرت با هم زندگی میکنید، کدورت‌های بینتون از بین میره، ولی اشتباهات شوهرت از ذهن مادرت پاک نمیشه، همینطور رفتار خانوادت نسبت به تو از ذهن شوهرت پاک نمیشه. تا حالا که هر چی بوده گذشته، بعد از این سعی کن فقط خوبیای شوهرتو بگی تا ان‌شاءاله بعد یه مدت دوباره بتونی ذهنیتشونو برگردونی.
من اصلا درد و دل نمیکنم..مادرم خودشم هیچوقت عادت نداشت وقتی از بابام ناراحت بود و مشکل داشت، حتی تو اوج مشکلاتش با بابام، جلو مادربزرگم و خاله هام هیچی بروز نمیداد حتی بخدا تعریف میکرد از بابام...منم الان اصلا عاذت ندارم نه با مامانم نه خواهرم درد دل کنم!!!
میخوام فردا برم خونه بابام به مامانم چی بگم آتیشش بخوابه
