خواهرم دو ماه پیش قرص خورده بود
خونه ما بود
هی صداش میزدم جواب نمیداد یه کوچولو چشاشو باز میکرد بازم میخوابید
خوابش سنگینه شک نکردم
یه ساعت بعدش که بابام و شوهرم اومدن افطاری بلندش کردم بردم تو اتاق هی تکونش دادم جواب نداد سیلی زدم جواب نداد
متوجه شدم قرص خورده با بابام بردیم دکتر
تو راه هی بابام با دست می د تو سرش که این چه بلاییه اومده سرم
خوشبختانه قرصا در حدی نبود که طوریش بشه
تا دو روز منگ بود دید نداشت گیج میزد
خواهرم مشکل روحی داره
با یه پسر یه مدتی دوست بود
بعد دخترداییم اومد براش تعریف کرد که ببخش رفتم باهاش دوست شدم و تو پارک همو بوسیدیمو و این حرفا
این موضوع باعث شد شدید ضربه روحی بخوره
یه ماهه تحت نظر روانپزشکه دارو میخوره
دعا کنید حالش خوب بشه
مثلا امسال کنکوری بود همه آیندش تباه شد