شوهرمو خودم انتخاب کردم اماعجولانه وازسر دلسوزی.ازطرف دیگرفکرکردم که نباید سخت بگیرم وخداخودش کمک میکنه که زندگی شکل بگیره..امادوساله که اومدم توی زندگی متوجه اختلافات شدید فرهنگی وتربیتی وخانوادگی شدم.وخودش همونجورکه قبلا حدس زدم مشکلات جسمی زیادی داره.بیشترازحدتصورقبلیم..من از قبل همتنهاترشدم.البته یه دختر کوچیک خدا بمن داده.میخوام زندگیمو جدا کنم تادخترم آسیب نبینه
به نظر من که شش ماه از سال رو خونه بابام بودم برای طلاق و برگشتم دلیلت برای طلاق عقلانی نیست و اذیتت میکنن و طلاقت نمیدن. ... مهریه هم که چند وقت دیگه حلال مرد میکنن با این قوانین مملکتمون
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
افسون جان..چه کنم...قبل از مرگ این اخرین راهه که به ذهنممیرسه..گاهی ادم بایه ازدواج غلط خودشو توی ...
دوست عزیزم ازدواج من کاملا احساسی و برای فرار از محیط پرتنش خانواده م بود. ... با کسی ازدواج کردم که نمیتونم باهاش برم بیرون چون واقعا آداب معاشرت نداره و چشم چرونه و. ...... فقط توی زندگی کار کردن رو بلده و رفیقبازی 😐😐.... چون از اقوام دور بود و ترک هستیم خانواده م نزاشتن جدا بشم و الان نزدیک ده ساله هیچ حسی به شوهرم ندارم 😔😔😔.... خانواده م نزاشتن و با دو تا بچه موندم زیر سقف این زندگی. ..... شوهر منم یه مشکلی داره که حاضر نیست دوا و درمون بشه و بسیار منو داغون کرده. .....
ولی چه میشه کرد زندگی ها سختتر از اون چیزیه که ما توی کتاب و قصه ها خوندیم