شوهرمو خودم انتخاب کردم اماعجولانه وازسر دلسوزی.ازطرف دیگرفکرکردم که نباید سخت بگیرم وخداخودش کمک میکنه که زندگی شکل بگیره..امادوساله که اومدم توی زندگی متوجه اختلافات شدید فرهنگی وتربیتی وخانوادگی شدم.وخودش همونجورکه قبلا حدس زدم مشکلات جسمی زیادی داره.بیشترازحدتصورقبلیم..من از قبل همتنهاترشدم.البته یه دختر کوچیک خدا بمن داده.میخوام زندگیمو جدا کنم تادخترم آسیب نبینه
شاغلم نیستم.شماجایمن بودید چه میکردید