شوهرم دوتا دوست داره برادر هستن.هر دوتا متاهل هستن.یکیشون دوتا بچه داره.یکیشون بچه نداره.
اونی که بچه نداره زنش باردار بود.همین هفته قرار بود بره سونو سلامت اول.همین داداش که زنش باردار بود به شوهر من قول داده بود گفته بود جمعه شب(یعنی دیشب)دعوته من تو فلان رستوران شیرینی بارداری خانمم.
بنده خدا به سونو سلامت نرسیده بود قبل از سونو بچشون سقط شده بود.
ولی دیروز شوهره تماس گرفت با شوهره من گفت درسته بچه سقط شده ولی دعوت رستوران سر جاش هست.بیاید دور هم باشیم.برای روحیه خانمم هم خوبه.
ما رفتیم رستوران اون داداش که بچه داره هم دعوت کرده بود.
من قبلا هر دوتا جاری رو دیده بودمهر دوتا خانوم بودن و کدبانو و خوش برخورد.
دیشب خیلی برام عجیب بود حرکاتشون.
اون جاری که بچه داشت اینقدر این بچه رو ناز میکرد و بالا و پایین انداخت که تا آخر شب بچه استخون درد گرفت😐
جلو اون جاری که بچه سقط کرده بود این کارا میکرد.
همش بچشو ناز میکرد.شیرین کاری های بچش رو به رخ میکشید.....
اونم که سقط کرده بود دو سه بار متوجه شدم که اشک تو چشماش حلقه زد و خودش رو کنترل کرد.
والا نمیدونم کی مقصره.خدا خودش از دل هرکسی با خبره.
ولی من خیلی متاسف شدن.