عزیزم من تجربه شو دارم هرگز کامل از ذهنت پاک نمیشه اما گذر زمان تا حدودی کم رنگش میکنه من تند تند ذکر میگفتم و میگفتم حتما حکمتی بوده خدایا تو صبر من رو میسنجی من صبر میکنم اگر این دنیا هم نتیجه اش رو ندیدم اون دنیا برام جبران میکنی
من دوبار تجربه کردم
رویا رو دوس دارم من تو رویاهام فرزندی دارم که بغلش میکنم بوسش میکنم بوش میکنم وقتی گریه میکنه نازش میکنم دلم برای خنده هاش غنج میره وقتی میام خونه تنها نیستم باهاش حرف میزنم وقتی باباش میاد با دیدن شیطونی هاش ذوق میکنه باهم میریم مهمونی .عید دیدنی .من دیگه منزوی نیستم افسرده نیستم هیچکسی دلش برام نمیسوزه هیچکسی فک نمیکنه بچه اش رو چشم زدم . از جمع ها و ادم ها بدم نمیاد .کاش رویاهام واقعی بود اما وقتی رویا پردازیم تموم میشه منم و اتاقی که برات اماده کردم اما تو نیومدی من لیاقت مادرشدن رو نداشتم...