2726

سلام

امروز قرار بود با شوهرم بریم شمال ویلا پدرش اینا و خانواده شوهرمم شمال هستن البته تو یه شهر دیگه

امروزم تولد دخترم بود و میخواستیم تو خونه مادرشوهر یه تولد کوچولو خودمونی بگیریم واسش

برادرشوهر و جاریمم امروز رفتن و ما قرار بود چند ساعت بعد از اونا راه بیوفتیم چون کار داشتیم

شوهرم یه برادر 20 ساله داره که از شانس گند من تولد اونم فرداست 

هر دفعه ما میریم شمال بدون استثنا این برادرش سر یه چیز خیلی کوچیک از قصد دعوا راه میندازه و انگار لذت میبره از این کار

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728

منم به شوهرم گفتم با پدرت اینا تماس بگیر و ببین اگه فردا شب میان ویلا دیگه ما امشب نریم خونشون و تولد رو بزاریم واس فردا که میان ویلا حتی بهش گفتم بهشون بگو اگه داداشت میتونه درست رفتار کنه بیاد و اگه نه اصراری بر اومدنش نیست

شاید این فکر تو تو هست و انرژی میفرستی و این اتفاق میفته و موضوع کوچیکی هست و فکر تو بزرگ و حساس میکنش

گرخواهی که جهان در کف اقبال تو باشد                         خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خب بقیشه عزیزم

هموطن عزیز،اگه مخالف من هستی،حتما ریپلای کن .خواهش و التماس میکنم که اگه دل پسر،دختر یا بنده ای رو شکوندید و ازش سو استفاده مالی و روحی کردید،ازش حلالیت بگیرید،(میدونم خیلی ها واسه ظلم هاشون توجیه میارن و به خودشون دروغ میگن که فلانی حقش بود یا من قصدم این نبود و یا شرایط اون روزهای من فرق داشت و باعث شد بد باشم اما باور کنید آه و نفرین اون اشخاص(یا شخص) آرامش واستون نمیزاره و تو همین دنیا روزگارتون رو سیاه میکنه،پس حلالیت بگیرید تا رنگ آرامش رو ببینید وگرنه پیش خدا درد دل کردن و اشک ریختن سودی نداره چون حق الناس هست. ممکنه اون انسان که شما به خاطر  پول و غرور باهاش بازی کردید زندگیش و روح و روانش تا ابد نابود شده باشه.پس اگه میخواید تو این دنیا و دنیای ابدی اروم باشید برید پیشش و اشک بریزید و جبران کنید.خدا از ادمایی که ادعای زرنگیشون میشه و ظالم هستن بدجوری تقاص میگیره...و پوستشون رو تو همین دنیا میکنه...ا

بعد شوهرم تماس گرفته به پدرش بهش میگه امروز تولد ... و ... هست چیکار کنیم و چطوری کیک بگیریم و دور هم باشیم و برنامه شما چیه؟؟؟؟

منم عصبی شدم که من بهت میگم بگو فردا میاید ویلا یا نه؟؟؟

بعد تو زنگ میزنی کلا یه چیز دیگه میگی؟؟؟

شاید این فکر تو تو هست و انرژی میفرستی و این اتفاق میفته و موضوع کوچیکی هست و فکر تو بزرگ و حساس میک ...

نه عزیزم کلا طرف مشکل داره

دو ساله روانپزشک و روانشناس میره ولی هر روز داره بدتر میشه

بعد دیگه هی حرص خوردم از اینکارش و بعد وسیله ها رو کلا جمع کردم و گفتم برم با دخترم یه دوش بگیریم که راه بیوفتیم و به شوهرم گفتم ما که حمام میریم تو وسایل رو جا به جا کن و بزار تو ماشین که اومدیم زود لباس بپوشیم و حرکت کنیم

بعد از اینکه از حمام درومدیم دیدم شوهرم واس خودش دراز کشیده داره با گوشیش بازی میکنه و قلیون میکشه و دست به هیچی نزده😐

حتی نمیدونه من گفتم چه چیزایی رو به چمدون اضافه کنه😐 و این بار چندمیه که تو این یه هفته اصلا انگار حرفای منو نشنیده

دیگه سر این قضیه عصبی شدم و لباس پوشیدم با دخترم رفتم بیرون تا ده و نیم شب برگشتم

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز