خلاصه هی حرف طلاق واینابود راجبه کلا جامعهو اینا توپارک
نیم ساعتم نبود ک رفته بودیم خیرسرمون شب نشینی
منم پریم اصلاروحی روانی حالم خوب نبود ازصبح
بعد دوباره شروع کرد اره من پیشرفت داشتمو هیچکی مثل من نیستو زنای مردم شاغلا نمیرسونن وفلان
بعد این اواخر سه چهارباری گفته بود زنای مردم شاغلا منی تنه ام ولی من چیزی نگفتم دعوانشه
امشب باز گفت گفتم کدوم زنه مردم چقدرمیتونه کار کنه فلان قدر پول بیاره بذاره روپول شوهرش خونه بگیره اعصابم خورد شد چای تولیوانو ریخت زمین گفتم پاشو بریم