سلام خانما من ۹ماهه ازدواج کردم از اول اختلافات زیادی داشتیم دوبار به مدت یه ماه قهر کردم و درخواست طلاق و...باز برگشتم به زنذگیم شوعرم از خانوادم متنفر شده و گفت حق نداری باهاشون رفت و امد داشته باشی بعد دوماه من بدون اجازه رفتم خونه پدرم و فهمید و گفت از خونه برو ومن مجبور شدم برم الان حدود دوهفتس که قهرم تو این دوهفته دلش تنگ میشد یا بهونه نیورد و میفهمیدم از وابستگیه که سراغ تلاق نمیرفت دیروز گفت بیا باهم بریم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
رفتیم و یهد دوهفته که منو دید عکس العمل خاصی نشون نداد .واسه ثبت کردن اسممون یکم هول شد گفت بیابریم باید خودمون دستی ثبت کنیم ولش کن .گفتم باشه رفتیم یه جا دیگه گفتن با گوشی اسمتون رو ثبت کنین ثبت کرد تاریخ مشاوره زدن واسه ۲۸ماه بعد گفت واسه اینمه زودتر بشع یع شهر دیگه بزنیم گفتم من نمیام ینی عجله داشت .و از هم حدا شدیم زنگ زد یه بار عصبانی یه بار اروم انگار تعادل روحی نداشت باهم حرف زدیم گفت دیگع فلیده نداره حرف زدن
بحث ها و دعواهای اوایل ازدواج اکثرا بعد از گذشت مدتی و عادت کردن زوج به رفتار هم و شناخت بیشترهمدیگه برطرف میشه
ولی اینکه میگه باخانواده ات قطع رابطه کن مشکل جدی ایه ، ولی مشکل جدی تر اینه که به جای تلاش دنبال طلاقه همسرت ، زندگی رو جدی نگرفته که به راحتی ازطلاق حرف میزنه، اگر به جای کله شقی و دنبال کارطلاق میرفتید مشاورشاید میتونست کمکتون کنه
الهی به حق بزرگی نامت و بخشندگیت مارا غرق در سلامتی،خوشبختی،آرامش،سعادت،عشق،وفاداری،ثروت،رحمت،برکت و روزی....بفرما🙏🏻