مادرم و کارهایش

مامانم اخلاق خاصی داره ...همش حالت قهر ه با من ....... چند روز سر سنگین بود امروز رفتیم خودشون فکر کنم تا ما رنگ در رو زده بودیم رفته بود رختخوابش رو انداخته بود و به حالت مریضی خوابیده بود من که میدونستم    فیلمش هست  آخه معلوم بود داشته قبل اینکه ما رنگ بزنیم وسایل خیاطی پخش ل بود  معلوم بود قبلش داشته خیاطی میکرده ......میخواست من وجدان درد بگیرم آخه جای اینکه یکساعت که دخترات میان خونت و شاد باشی و تا ادم دلگرم بشه اینکار چیه؟  همین کارها میکنه که آدم دلش نیس زیادی را خونه اش..    .... الانم دلم برای بابام تنگ میشه می رم و گرنه که اعصاب نصیحت های مادرم رو ندارم .......منم تو زندگیم مشکلات زیادی دارم  دلم خون هست اما مادرم همش توقعع و انتظار داره .......اگه زیاد برم و بیان خیلی دخالت میکنه وزندگی آدم .......همش بهش میگم الان تو فکر بابا باش برو گردش خونه فامیل اما فقط دخالت.......ماه رمضان رفته بودم افطار ازطرف اتحادیه شغلم همش تماس میگرفت که چرا شوهرت رو تنهاگذاشتی درحآلیی که شوهرم سر کار بود بهش گفتم منم آدم هستم افطار اومدم بیرون مگه چی میشه اونقتماس گرفت اون  شب  کوفتم کرد ... . .....الان نمیدونم چطوری رفتار کنم باهاشون چون اگه هم نروم شروع میکنه به آه و نفرین