بیاین کنار هم باشیم...
من خودکار شانس و بد شانسی داشتم😂🤣اصلا فکر نکنید یه درس رو بلد بودم و امتحان خوب میدادما نه اگه خودکار شانسم باهام بود امتحانم توپ میشد اگه نبود گند میزدم بهش
موقعی که برگه سوالا رو پخش میکردن خودکشی میکردم از ایت الکرسی خوندن
دوره دبییرسنان یه امتحان تستی زبان داشتیم جواب همه تست ها رو زیر روکش پاک کن نوشتم و پاک کن کل کلاس چرخید همه جمیعا شدیم ۱۹.۵
دوره ارشد بودیم یه اکیپ دختر و پسر بودیم ۶ نفره بعد تمام پروژه ها و مقالات و درس خوندنمون باهم بود 😑 یه شب تا صبح برای یه امتحان بیدار موندیم و هی با پیامک و تماس در ارتباط بودیم و سوال جواب میکردیم وای خدایا صبحش امتحان ساعت ده بود اولین بار بود امتحان صبح ساعت ۱۰ میبود همیشه ۸ امتحان میدادم میرفتم خونه میخوابیدم اما اون روز کافی بود چشمام رو ببندم سر جلسه چرت میزدم یکی از پسرا هر دفعه یه سرفه ای میکرد مراقب رو صدا میکرد که من پاشماخرم هر چی توذهنم بود نوشتم هر چی نیاز به فکر کردن داشت تا یادم بیاد اصلا نمیتونستم تمرکز کنم شدم ۱۶
دوره کارشناسی بودیم امتحان زبان داشتیم میانترم بود و تمام تستی من و دوستم زبانمون خوب بود هر دو رفتیم اخر کلاس یکی سمت چپ کلاس یکی سمت راست جواب ها رو میرسوندیم😁 اقا یهو وسط کار از سمت چپ پیام اومد که جواب سوال ۱۲ الف من از سمت راست پیام فرستادم نخیر ب...
سر یه گزینه علما به اختلاف خوردیم یکی نبود بگه جای بحث کردن بی خیال یه سوال شید....