خلاصه عقد محضری و دو سه هفته بعدشم عروسی بود...
متاسفانه همون روزی عقد که شبش شام خونه عروس بودیم،
شاید برای دومین بار !
من دیدم که عروس به من محل نمیزاره،
حتی به خانوادم نگاه نمیکنه...
اصلا هم به نظر خجالتی و آروم نمی اومد ...
هیچی نگفتم...گفتم لابد خواهر شوهری دارم میکنم
بعد دیدم زنداییم هم ناراحته...
پرسیدم
گفت تبسم... اینا خیلی تغییر کردن، یه جوری ان
اینا که اینجوری نبودن روز بعله برون و نامزدی و ...
چیزی نشده یعنی.
)نمیدونم دلیلش تغییرشون چی بود شاید منتظر بودن خرشون پل بگذره که اینجور عوض شن...
شاید دیگه رودربایستی نداشتن و ...)