دوستان از اولش بگم که بنده کلا یه آدمیم جزییات بین هستم و یکسری چیزا تحملش واسم سخته .
بنده عقدم و بخاطر مسیر دور مجبورم چند چند روز بمونم خونه مادرشوهرم اینا . از همون اول که عروس این فامیل شدم میدیدم که جاریم با شوهرش هر شب و هرروز واسه ناهارو شام پایین هستند انگار هیچ وقت این جاریه من غذا درست نمیکنه. (اصلا ازش خوشم نمیاد چون اصلا اخلاق و مرامش صفر) الان نزدیک 2 ساله عقدم هنوزم همینجوره. حتی مادرشوهرم چون میدونه اون اینجوریه عادت کرده هرروز میره صداش میزنه واسش غذا میبره جالب اینجاست مادرشوهرم دل خوشیم ازش نداره.