2726
عنوان

خاطره زایش بنده😊سم۲۱۳(همونم)

| مشاهده متن کامل بحث + 7006 بازدید | 201 پست

دکتر هم گفت تا ۴۱ هفته کامل نشی بستری نمیکنن سزارین هم فقط برای کسایی هست که حین طبیعی مشکلی پیش میاد براشون یا قبلن سزارین داشتن


هرکاری کردم شنبه منو بستری نکردن ازبس رفتم همه مامای های شیفت منو به اسم کوچیک صدا میزدن😂


تحمل یه شب دیگه با انقباض درد برام عین تجربه مرگ بود دوستداشتم حتی شده امپول فشار بزنن یا سزارین کنن فقط اون روز این دردها تموم بشه که بازم نشد


اینم بگم از چهارشنبه مادرمم پیش بود نه غذا میخورد نه میخابید تقریبا چندساعت یبار بلندمیشیدم وراه میرفتیم که بلکه دهانه باز بشه مادرم ودخترداییم هم اومده بود شب ها زیر بغلم میگرفتن بلکه بتونم راه برم.

با وجود اینکه از ۳۳ هفته پیاده روی روزی نیم ساعت داشتم و۱۵ دقیقه ورزش

از هفته ۳۷ روزی ۲ کیلومتر پیاده روی و۴۰ دقیقه ورزش کمرولگن

زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧

کف پاهام صاف شده بود بخاطر پیاده روی وزانو هام گاهی درد داشت😂

زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

بلاخره اون شب وحشتناک هم گذشت اما اینبار بجز ناله وجیغ گریه هم میکردم وحسابی ناامید ووحشت زده. هر ۵ دقیقه انقباض های وحشتناک حس میکردم بچه وسط پاهامه والان سرش میاد بیرون شدت جیغ هام بیشتر شده بود بجز اب وچایی چیزی نمیتونستم بخورم حس تهوع داشتم.صبح شد رفتم برا بستری به ماماهمراه هم زنگ زدم بیاد گفتن حتما بستری میشی چون ۴۱ هسته وظیفه شونه


۸ صبح رفتیم بیمارستان به امید زایمان ماماهمراه هم بود اما بازم نپذیرفتن گفتن یا بالای ۵ سانت یا کیسه ابت پاره شده باشه.منم عصبی شدم چرا همش امروز فردا میکنن خوب همون اول میگفتن ۴۱ هفته هم بشی بازم بستری نمیشی. گفتن برو پیاده روی کن بعد بیا ماما هم گفت بیشتر پیاده روی کن ونفس عمیق بکش گاهی هم موقع انقباض بشین پاشو.


زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧
2728

قرار شد ۱ ظهر حتما بستری بشم چون گرم بود برگشتیم من دوش گرفتم بعد ناهارواستراحت بازم رفتیم به سوی بیمارستان.

ماما همراه باهاشون صحبت کرد راضی شدن منو بپذیرن گفتن چون دهانه نرم ونازک احتما پیشترفتت زیاده.قرار شد بعد ۳ نفری که دارن طبیعی زایمان میکنن برامن تشکیل پرونده بدن خداروشکر اتاق ها اکثرن خالی بودن منو ماماهمراه رفتیم داخل یکیشون شربت گلاب زعفرون خوردم ماساژم داد وقر کمر وپیاده روی وچندتا توصیه برای درست نفس کشیدن


حین تمرینات جیغ های اون سه نفر میشیندیم بدتر وحشت میکردم😫به غلط کردن افتادم

هنوز صدای ماماها تو گوشمه به اونا میگفتن زود باش زور بزن لعنتی با طرز وحشیانه ایی حرف میزدن حتی به یکیشون گفت الان عرضه زچر زدن نداری چرا باردارشدی گفت الان بچه اومده پایین اگه زور نزنی ضربان قلبش افت میکنه ومیمره یا جیغ میزد الان شوهرت صدا میکنم بیان ببرنت تو بلد نیستی بزایی😟


بعد زایمان اون سه نفر منو معاینه کردن گفت تقریبا ۶ سانت میشه ببرش تو اتاق لیبر

از ساعت ۳ تا ۵ به عقربه های ساعت روبه روم خیره بودم وانقباض ها ناله میکردم وبسم الله میگفتم و برا همه دعا کردم کسایی که بیمارداشتن.منتظر نی نی بودن.شوهرشون بیکار بود.وکسایی که اروزی خریدخونه داشتن و....

هرچی منتظر شدم خبری از زایمانم نبود به ماما گفتم ازبس عقربه هارو نگاه کردم دیونه شدم چرا نمیزاااام😭😭

زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧

از ساعت ۵ انقباض هام تا حدی دردناک بود ناله هام تبدیل به جیغ شدن نفس نداشتم حتی بسم الله یا ذکر بگم موقع ناله زدن.بین هرانقباض کمتراز ۱ دقیقه فرصت برا نفس کشیدن داشتم.ماماهمراه  کمرم ماساژ میداد وشکمم برا انقباض تحریک میکرد هرنیم ساعت برا معاینه میومدن


تخت کناریم یه خانوم ۳۶ هفته ایی بود روز قبل من بستری شده بود به علت خونریزی دهانه رحمش هم بسته بود فقط ناله میکرد قبل زایمان هم اجازه داشتن  همراه را نمیدادن دوروز کسی ندیده بود😢حین دردام براش دعا میکردم نمیدونم چرا چندباری از خدا خواستم درد اونو کم کنه وبمن بده وبراش دعا میکردم بااینکه خودم درحد انفجاربودم .

زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧
قرار شد ۱ ظهر حتما بستری بشم چون گرم بود برگشتیم من دوش گرفتم بعد ناهارواستراحت بازم رفتیم به سوی بی ...

ای بابا ترسیدم از زایمان😓

❤جهانم تویی ،چنان دورت میگردم که هیچکس به این زیبایی جهانگردی را تجربه نکرده باشد❤

ساعت ۵ نیم شد بعد معاینه چندتا ماما اومدن با یه پلاستیک دراز که وارد واژنم کرد تقریبا ۵ باری واردش کرد گفت نمیتونم کیسه رو پاره کنم خیلی سفته😂 منم تو دلم وحشت کردم چون شنیده بود بعد پاره شدن کیسه دردها بدتر میشه اما مثل همون انقباض ها قبل بود شایدم من به مرحله اخر رسیده بودم که دردم بیشتراز اون نشد.


کیسه رو پاره کردن اب گرم ازم خارج شد یهو رنگشون پرید و گفتن وای مدفوع کرد باید زودتر زایمان کنی که بعد فهمیدم میخاستن منو سز کنن ماماهمراهم گفته  چندروزه داره درد میکشه بذارید چندبار زور بزنه اگه نتونست ببرید سزارین .

زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧
ساعت ۵ نیم شد بعد معاینه چندتا ماما اومدن با یه پلاستیک دراز که وارد واژنم کرد تقریبا ۵ باری واردش ک ...

چه بد دیر کیسه رو پاره کردن

تصمیم گرفتم از این به بعد با احساسم❤پیش برم نه با منطقم💤
2706
ارسال نظر شما
2687