بچه ها من با یکی نامزد شدم پدرم حالا صد در صد مخالف ازدواجم باهاش شده میگه تا ۴۳ سالگی خارج از ایران زندگی کرده ولی هی از این کشور به اون کشور رفته میگه تو جنگ بوده ۸ سال از نظر روحی سالم نیست من اول که اومد خواستگاریم اصلا حرفهای بابامو قبول نداستم دوست بودیم کلی دادو بیداد وگریه کردم توی این یکسال دیدم واقعا یک سری از حرفهای بابام مثل اینکه درسته دیشب حرفهای پدرمو بهش گفتم واعلام کردم منم با حرفهاش در این مسایلی که مطرح میکنه موافقم دلیلهامم اوردم ولی گفتم طرف تو هستم گفت من دیگه ممیخوام بیشتر از این با پدرت روبرو بسم و گفت حوصلشو ندارم واقعا رفته گوشیشمم خاموش کرده حرفهای پدرمو چند مشاور تایید کردن همه گفتن ازدواجتون ریسکی هست چون خیلی از رفتارهاشم به من نمیخوره من دوسش داستم ایا نباید حرفهای پدرمو منتقل میکردم الان نمیدونم چی کار کنم خانم مشاوری بهم گفت اگه دوست داسته باشه بر میگرده میخواستم اگه برگشت برم باهاش پیش مشاور تا یکسری از اختلالات رفتاریش که برام مساله ساز سده را حل کنم