یک ماهه یکسره غذای خونه مادرشو میرم میپزم.چون مریض حاله.سنشم بالا نیست..مهمون میاد میرم حمالی واسشون. واقعا از ته دلم کمک می کنم.دخترش اصلااااا نمیاد کمکش.فقط مث مهمون میاد
حالا من کار هم می کنم واسه یه شرکتی.امروز از صبح نرفتم خونه مادرش. چون یکسره بهم زنگ می زدن پای سیستم بودم
بعد الان اومده می گه الحق که فلانی ها( فامیلیم) بی محبت و خشکن!
منم شدید عصبی شدم. گفتم تو روابط ما دخالت نکن.گفتم تو تز نده
مادرش بنده خدا توقعی نیست از من.همیشه هم ممنونه
الان شوهرم کاسه داغ تر آشه.میگه باید پیام بدی خوبین؟ کاری ندارین؟
این حرفو زد الان ازش متنفرم.عوضی بی چشم و رو
بنظرتون چه رفتاری باهاش بکنم؟