2726

از ازدواجم پشیمونم یکساله ازدواج کردیم .البته این مشکلی ک نوشتم اینجا فقط یکی از اختلافاتمونه.منو شوهرم از دوتا شهر دور.از اول قرار بود من برم شهر اونا .از همون روز  اول انقد جاریم اذیت و متلک اندازی کرد و دیدم خواهرشوهرام پدرمادرشون خودشوهرم ریلکس واکنش نشون نمیدن.بعد پدرشوهرم هی میگفت شهرشما خوبه واس زندگی .ک اخر با شوهرم اومدیم اینجا .قبل ماه رمضون اومدیم خونه مامانم تا مستاجرخواهرم  ک قرار بود تخلیه کنه بره ما بریم بجای اون .انقد اذیت کرد تا بره .اجاره هم نمیداد.واس شکایتم باید اندازه پول رهن ب صندوق دادگاه بریزیم اخر با بدبختی رفت عید فطر بود جاری بزرگم گفت ما داریم میایم .خونهه کار داشت هنوز نقاشی پمپ آب  اینجورکارا.تا رفتن خواهرشوهرم زنگید با بابامامانش دارن میان دیشب رفتن همون دیشب گفت خواهردیگش با خانوادش ۶نفرن با خانواده جاریش دارن میان من اصلا جاریشم ندیدم یبار.دیشب شوهرم گفت اونا خونه میگیرن ولی واس نهارشام باید دعوتشون کنم.تمام خرجها تواین مدت با مامانم بود شوهرم هی میگه حقوق بهم ندادن چون کارمو تازه شروع کردم .دیشب حتی شامشونم گفتن بذار با خودمون ببریم .بازم گفتم مهم نیس دیشب خواهرشوهرم گفت راستی دخترعموهام ازتو خوششون اومده میگفتن چ دختر خوبیه😒گفتم کدوما (از بس زیادن )گفت اونا ک تو مسجد دیدیشون ینی فقط ی مراسم ماه محرم بود من اونا رو دیدما.الان اینا مث زنجیر بهم وصلن هربار یکی باخودشون میارن .امروز باخودم گفتم اصلا بیخیال شهرم بشم برم ی شهر دیگ .میخام از شوهرم جداشم انگار گوشت قربونی پیداکردن خودشم یبار علنی گفت فکر کردی واس چی تورو گرفتیم ک هروقت میایم مشهد راحت باشیم😳 خودشم صبح پاشده رفته سرکار دیدم چندقاشق ماست ریخته سینک.گیر کرده آب رد نمیشه.ماستاشم تمیز سالم بود .از بدذاتیشه.

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

با شوهرت بشین عاقلانه و دلسوزانه و نه تهاجمی صحبت کن وازش چاره بخواه

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            

شوهرم همه مسایل زندگیمونو تا حتی قهرمنو با خواهردیگمو ب خواهرش میگ .دیروز گیر داده بود خواهرش ک بریم خونه خواهرت گفتم اصلا نیس رفته جایی.یهو تو کوچه خواهرمو دید گفت اینک اینجاس باز ب اون گفت بیام خونت یسر .با بدبختی دیروز پیچوندمش نذاشتم بره اختلافاتمونو بفهمه .خونه خودمم تو حموم دستشویی سرک میکشید.دستمال تمیز ڱذاشته بودم تو دستشویی با نوار.رفته میگه این چیه چرا ڱذاشتی .راه پای اون جاری دیگم ک باهاش قهرمو میخاد باز کنه جلو من بهش زنگید گفت سلام فلانی جون .باز گفت بچش مریضه .باز گفت میخاستیم ازاون عسل بگیریم واست بیاریم گفتم ن ما عسل داریم بهتر نیاوردی.😫😫😫

بازم خوبه پیش مامانتی

مهمون میاد و میره

از دوری از خانوادت بهتره

مشکلت اگه فقط اینه اصلا به جدایی فکر نکن

سلام  من تک فرزندم آذر ۸۹با شوهرم دوست شدم اردیبهشت ۹۲عقد کردیم و مهر ۹۴عروسی کردیم و ۱۲فروردین اقدام کردیم برای بارداری ولی ۱۸خرداد ۹۸بچم سقط شد به خاطر تصادف دعا کنید این روزا زود بگذره و بشه ۳ماه تا دوباره اقدام کنم لطفا یه صلوات بفرستید تا زندگیم همچیش رو روال بیوفته            اگه م مشکلات برداریم زندگی شیرین میشه

عزیزم خب خیلی رک و راحت بهشون بگو من تازه عروسم شوهرم حقوق نگرفته هنوز و تا همین الان کلی مهمون داری کردم بسه دیگه نیاین تا خودمونو پیدا کنیم پای اونارو که بریدی ببین مشکل شوهرت چیه و اونو حل کن

تو که میخوای جدا شی یکبار برای همیشه محکم وایستا و بگو من فقط برای اعضای درجه یک خانواده ت میتونم پذیرا باشم بقیه شرمنده 

و اینکه از این لحظه دیگه یک ریال هم از خانواده ت کمک قبول نکن 

و سوم اینکه حتما رهن و اجاره خواهرت رو بدین 

شوهرت به نظر پررو هست

مگه خونت کاروانسراست. از مامانت نمیگرفتی وایمستادی ببینی شوهرت چیکار میکنه وظیفش بود بخره بیاره بپزی. وفتی گفت ندارم حقوق ندادن بهم میگفتی خودت میدونیو مهمونات والا چقد ادم رو بده ب فکو فامیل وقتی شعورشون نمیرسه تو این گرونی خونه کسی خراب نشن 

خدایا شکرت
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730