ازچشم همه افتاد دیشب
جاتون خالیعقدی بودیم
عقدی پسرعمه شوهرم بود خانمه قبلن ازدواج ناموفق داشته و این ازدواج دومشون بود عمه همسرم اصرارداشتن ک کسی نفهمه عروسش ازدواج دومشه میگفتن نمیخایم ب کسی بگیمو ازقضا عماد ب زنش اعتماد میکنه و میگه که همسر دومشه و ...
واقعن مراسمشون عالی بود
با فامیل های نزدیک نشسته بودیم ک همراه عروس داماد بریم بوق بوق یهو زن عماد گف خداشانس بدع شوهر دوم و همچین مراسمی واقعن محشره عجب خرشانسه دوبار لباس عروس پوشیده فامیل ها گفتن ینی چی اینم گف اره عروسشون ی بار دیگ هم لباس عروس پوشیده
خاهرشوهر عروس کمیشه دخترعمه شوهرم وخاهرای عروس ی دعوایی راه انداختن ک چرا زر مفت میزنی و..و خاهرشوهرمم سواستفاده کرد زنگ زد عماد اومد توخانما و همین باعث بحث و دعواشد
خاهرهای همسرمم سواستفاده گر شروع کردن ب توهین کردن ب زن عماد
برای اولین بار دلم تو مجلس عقد ب حال عروس سوخت و گریه کردم اخه گناه داشت ابروشو برد
مطمعنم خدا ی جایی تلافی دل شگسته عروس رو سرش درمیاره
عماد زنشو برداشت برد و اعصابای همه و حرفای مفت بقیه خیلی بد بود ماهمدیدیمجایز نیست بمونیمعباس (شوهرم)کف بریم دیگ اومدیم ولی ازدیشب مادرشوهرم ی ریز داره جوش میزنه اخه نخابید