با شوهرم قهر کردم خسته شدم از بیکاری وبی پولیش درمونده شدم انقدر نداری کشیدم حتی یه خونه برام نگرفته با پدر مادرش میشینم اما اصلا تلاش نمیکنه زندگی بسازه تو خرج خوراکمون مونده حسرت یه لباس خواب قشنگ جلوش بپوشم به دلم مونده باهاش قهر کردم دلم گرفته دنبال پول وسرمایه هستم کاری هم بلد نیستم چیکارکنم یه کار با درآمد خوب داشته باشم خسته شدم احساس میکنم پول حلال مشکلاته با خونواده شوهرم اختلاف دارم اونا خیلی دوروین وخون منو تو شیشه کردن میخام ازشون جدا شم یا آخرش از شوهرم طلاق بگیرم اما پول ندارم الانم این بحث وهم برای درد ودل هم نشون دادن راه کار برای پول در اوردن زدم دلم خیلی گرفته نمیتونم اینارو به صمیمی ترین دوستام بگم چون فردا روز باهاشون چشم تو چشم میشم
اگه کارای خونگی وپردرآمد باشه بهتره واینکه تو بورس میشه با500هزار تومنم شرکت کرد
از اول ازدواج شرایطش این بود؟
غصه نخور ماهم که درس حوندیم بیکاریم!
بیا با هم سرمونو بکوبیم به دیوار
شبیه منی 😕 از لحاظ اینکه هنر و سرمایه نداری و میخای کاسبی راه بندازی رو میگم ....
نهایت سرمایه ای که میتونی تهیه کنی چقدره؟
دنبال کار بگرد.منشی باش.آشپز باش.فروشنده باش.خدمتکار باش.کارگر باش.
اگه تحصیلات داری در راستای رشته ات دنبال کار باش.اما گشتم نبود نگرد نیست.بهتره به مشاغل بالا مشغول بشی.
یه فکری هم به حال تنبلی شوهرت کن از اون خونه پدرشوهرت بلند بشین.
عزیزم اول باید بری دنبال آموزش ی کار پر آمد مثلا آرایشگری خیاطی ماساژور و ...
ی مقدار پول قرض بگیر و برو دورشو بگذرون و دنبال کار باش
نهایتا موقتا میتونی ب عنوان کارگر تو شرکتهای شهرکای صنعتی مشغول بشی یا بعنوان فروشنده و با پس اندازی ک از حقوقت میکنی دنبال آموزش ی کار و بعدش راه اندازی ی کار برا خودت باش
عزیزم من که شرایط محل زندگیتونو نمیدونم
ولی اگه میشد کار مواد غذایی انجام بدین و مشتری داشتین عالی میشد
الانم فصل تابستونه
مربا .کیک . دسر .ترشی .
یا میتونی سفارش پاک کردن سبزیو خوردن کردنی ها رو قبول کنی
البته مونده چه قد مشتری پیدا کنی
اهان دوختن دم کنی و اینجور چیزا هم خوبه
به کارای صنایع دستی فک کن مثلا کیف درست کنی یا دستبد یا نمیدونم مال کدوم استانی ولی یه کارایی هست پارچه هارو خوشگل درست میکنن
رومیزی درست کنی و اینجور چیزا
یا کارای هنری بکنی مثلا طرحاحی روی ظروف
ازدواجتون سنتی بود؟
نه اونا در باغ سبز نشون دادن اما بعدش زیرش زدن پدر شوهرم یه سه طبقه داره بعد ازدواجمون مادر شوهرم گفت ما برای عروسیت خیلی هزینه کردیم وفلان وبهمان از برادرم قرص کردیم واینا منم طلاهامو دادم که بدهیاشو بدن اما همش الکی بود چند مدت بعد یه خونه 50متری خرید حتی طلای منو نفروخت از پول خودش حالا که خونه ها چند برابر شده کلی سود کرده وقتی دیدم دروغ گفته طلاهامو خاستم اما گفت اینا مال تو نیست بعد شوهرم اعتیاد داشت به بهانه اعتیاد خونمونو گرفت مجبورشدیم باهاش زندگی کنیم همش بهم دروغ گفتن کلی شبای قدر هم دعا کردم هم نفری ن اما.
خب باید قبل ازدواج و بله گفتن به این چیزا فکر میکردی بالاخره میدونستی شوهرت خونه ای نگرفته و پولی نداره از خرج کردنش مشخص میشه دیگه
بی پولی که الان واسه همه پیش اومده اما همسر شما از اولم بهتون گفت قراره با خانوادش زندگی کنید؟ تنبلی و کار نکردنشو متوجه شدین؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
